29 ویژگی دوست خوب + 43 ویژگی دوست بد ( 15 روش تبدیل دوست منفی به مثبت)
دکتر محمود سريع القلم استاد دانشگاه شهيد بهشتي در يادداشتي با بيان اين که «دوستي مانند کتاب است، سال ها طول مي کشد تا نوشته شود ولي در عرض چند ثانيه با يک کبريت مي سوزد.» به بررسي 29 ويژگي يک دوستي خوب مي پردازد. در خور ذکر است که شما مي توانيد با بررسي اين ويژگي ها در دوستان تان ميزان مطلوب بودن آن ها براي ادامه دوستي را بررسي و تلاش کنيد براي بروز چنين ويژگي هايي در رفتارتان، دوست هاي بهتري براي ديگران باشيد.
۱- انتظارات خود را به حداقل برساند و اگر مي تواند صفر کند.
۲- ضرورتا هر آنچه را که متوجه مي شود به زبان نياورد.
۳- تا اجازه دوست را نداشته باشد، رازي از او را با کسي در ميان نگذارد.
۴- از موفقيت او به طور واقعي خرسند باشد.
۵- فقط "نشنود" بلکه به او گوش کند.
۶- در هيچ شرايطي، پشت سر او صحبت نکند.
۷- با او هم بخندد، هم گريه کند.
۸- مرتب از وجود او و ويژگي هاي مثبت او، قدرداني کند.
۹- اگر گله اي از او دارد، مدتي صبر کند تا شرايط مناسب حل و فصل آن فراهم آيد.
۱۰- يادداشتي که روي هديه مي گذارد، از خود هديه مهم تر است.
۱۱- تا مي تواند احترام او را در جمع حفظ کند.
۱۲- بعضاً با خاموشي و سکوت، با او صحبت کند.
۱۳- از "عذر مي خواهم" فراوان استفاده کند.
۱۴- اگر بدي ديد، گذشت کند.
۱۵- اگر بدي ها ادامه پيدا کرد، آن شخص ديگر دوست نيست.
۱۶- تا مي تواند زبان خود را کنترل کند چراکه زخم زبان به سختي فراموش مي شود.
۱۷- از سِرّ دوست مراقبت کند.
۱۸- در رفتار و واکنش، قابل پيش بيني باشد.
۱۹- پيامدهاي احتمالي هر سخن و رفتاري را قبلاً مطالعه و محاسبه کند.
۲۰- به دوستي، به شکل درازمدت نگاه کند تا هميشه محبت و خويشتنداري کند.
۲۱- براي موفقيت او قدم بردارد.
۲۲- وقتي موردي روشن نيست، اول بپرسد بعد قضاوت کند.
۲۳- در اوج عصبانيت، الفاظ و ادبيات مؤدبانه استفاده کند.
۲۴- از ادب و تربيت دوست سوء استفاده نکند.
۲۵- اگر قراراست داستاني را بگويد، همه را بگويد يعني به طور مثال ۲۰ درصد آن را مخفي نکند.
۲۶- تاريخ تولد او را بداند و حداقل يادداشتي ماندني بفرستد.
۲۷- به خاطر پول بيشتر و موقعيت بهتر، به او خيانت نکند.
۲۸- براي گوشزد کردن موردي، اگر لازم باشد 5 سال صبر کند.
۲۹- هوش و تشخيص او را دستکم نگيرد.
شاید بهتر باشد قبل از اینکه با نشانه های یک دوست بد شروع کنید نسبت به دوستانتان خوش بین باشید و ابتدا مقاله صفات دوست خوب را مطالعه کنید؛ نهایتاً اگر احساس خوبی نسبت به رابطه دوستان فعلی خود ندارید در ادامه مقاله با ما همراه شوید.
به گزارش آلامتو به نقل از Livestrong ؛ تاثیراتی که دوستیها بر زندگیمان می گذارند چیزی فراتر از داشتن ساعاتی خوش و برنامههای آخر هفته است. دوستان میتوانند برروی سلامت، شادی و تندرستی کلیتان اثر بگذارند. تحقیقی صحت این امر را اثبات میکند.سلامت و مهر
طبق یک مطالعه ۱۰ ساله در استرالیا که در مجله اپیدمیولوژی و سلامت جامعه در سال ۲۰۰۵ منتشر شد، عمر افراد مسنتری که ارتباطات اجتماعی قویتری دارند بیش از آن دسته افرادیست که این روابط را ندارند.
نشانه های دوست بد ( با رنگ قرمز داخل متن)
بر اساس مطالعهای که در سال ۲۰۰۰ توسط (یو سی ال ای) انجام شد محققان در یافتند که محافل اجتماعی زنان به آنان کمک میکند تا به استرسهایشان، واکنش بهتری نشان دهند. و مطالعهای که در مجله سلامت عمومیآمریکا در سال ۲۰۰۸ منتشر شد نشان داد که روابط اجتماعی ممکن است از دست دادن حافظه در افراد مسن را به تأخیر بیندازد.
اما به همان اندازه که روابط دوستی مهم هستند، میتوانند منبع استرس و تعارض نیز باشند. گاهی اوقات این روابط مایوس کنندهاند. اگر شما در رابطهتان دچار تردید شدهاید، پس به خواندن این مطلب ادامه دهید تا مشخص شود زمان متوقف کردن این رابطه فرا رسیده یا نه.
دوستتان غیرقابل اعتماد است
آیا دوستتان در قرارهایش تاخیر دارد یا هرگز نداشته؟
آیا پیش آمده که برنامهای بگذارد و در لحظه آخر نظرش عوض شود؟ اگر پاسختان مثبت است، این، نشانه آنست که باید در دوستیتان تجدید نظر کنید.
دکتر ایرنه لوین، متخصص دوستی و استاد روانشناسی در دانشکده پزشکی نیویورک میگوید “شاید دوست شما واقعا دچار مشکل مدیریت زمان است و کارهایش، بیش از حد زیاد است.
اگر این، یک صفت دائمی است، لازم است که بطور واضح با او صحبت کنید، برایش توضیح دهید که اینکارش چه حسی را در شما ایجاد میکند و برایش محدودیتهایی تعیین کنید و سر حرفتان بایستید” برای مثال لوینه توصیه میکند که به دوستتان بگویید که در رستوران بیش از ۱۵ دقیقه منتظرش نمیمانید.
اگر مشکلتان همچنان پابرجا بود بهتر است به دنبال دوستی باشید که به شما و وقتتان احترام بگذارد.
دوست خوب باید باعث حس شادی و نشاط شما شود.
پیشنهاد امروز
همین الان خودت را محک بزن!
احساس میکنید که دوستتان موجب تضعیف روحیهتان میشود
دانا کرفورد، متخصص دوستی و موسس گرل پاور، دوستی سالم را با غذای سالم مقایسه میکند “همانطور که غذای سالم به شما انرژی میدهد و کمکتان میکند تا رشد کرده و قوی شوید، دوستان سالم هم همانطورند.
آنها نیازهای ما را برطرف میکنند، موجب رشد و پیشرفت ما میشوند. اما ممکن است بعضی از دوستان مانند غذاهای بیارزش باشند، تا حدی سیرمان کنند اما انرژیمان را کم کنند. “دوستیهای ناسالم موجب تضعیف روحیه ما میشوند، آنها حس خوبی را در ما ایجاد نمیکنند و احتیاجات ما را برطرف نمیکنند”.
اگر دوست شما تمایل دارد که به نیازهای شما گوش کند و روشش را عوض کند این رابطه ارزش نگه داشتن را دارد. اگر نه، به سرعت این رابطه را تمام کنید و در جای دیگری به دنبال یک دوست خوب بگردید.
دوستتان نمیتواند کشمکشهای بینتان را حل کند
کارشناس دوستی دانا فورد میگوید: در همه دوستیها و روابط کشمکش وجود دارد. مهم این است که شما چگونه با کشمکشهایی که در دوستیتان پیش میآید برخورد کنید.
اگر با دوستتان، ناسازگاری دارید و در مقابلتان حالت تدافعی به خود میگیرد، بر سرتان فریاد میزند، به شخصیتتان توهین میکند، در مورد اتفاقات بد، اغراق میکند، به حرفهایتان گوش نمیکند، از صحبت کردن با شما خودداری میکند یا از نظر فیزیکی، خشن میشود اینها نشانگر این است که او دارای قدرت مصالحهی ضعیفی است.
کرفورد میگوید: در یک دوستی سالم تضادها به روشی محترمانه، مدیریت میشوند طوریکه حرف هر دو طرف شنیده شود” هیچکس کامل نیست اما اگر دوستتان حداقل به حرفهایتان گوش میکند، آرام میماند و در صورت لزوم عذرخواهی میکند پس امید اندکی برای داشتن یک دوستی سالم و کامل وجود دارد.
نه گفتن به دوستان friends
دوستتان، خیلی صحبت میکند
دوستتان دائما در مورد زندگی و مشکلاتش صحبت میکند و شما کوچکترین فرصتی برای حرف زدن ندارید. حتی وقتی موضوع مهمی برای بحث کردن دارید، دوستتان به اندازه کافی، ساکت نمیماند تا به حرف شما گوش کند.
این احتمالا نشانگر این است که دوستتان خود محور است و به شما اهمیت نمیدهد، اما این قضیه ممکن است معنای روانشناسی عمیقتری داشته باشد.
مددکار اجتماعی و در مانگر دیانا بارث در وب سایت PsychologyToday.com مینویسد افرادی که زیاد صحبت میکنند احتمالا زیاد هم کار میکنند زیرا هنگام گوش کردن به صحبتهای دیگران کنترل احساساتشان برایشان دشوار است.
توصیه بارث این است که زمان محدودی را برای گوش کردن به حرفهای دوستتان اختصاص دهید و در هنگام گوش دادن، جدیتر باشید. اگر دوستتان همچنان به صحبت کردنش ادامه داد به دنبال فردی بگردید که تعادل بیشتری داشته باشد.
سبک زندگی دوستتان ناسالم است
شما سالهاست که با او دوستید اما اخیرا بیشتر به سلامتیتان اهمیت میدهید، اما انگار دوستتان قصد ترک عادات ناسالمش را ندارد. او اغلب دوست دارد که فست فود بخورد در حالیکه شما تمایل به خوردن سالاد دارید.
شما ترجیح میدهید که وقتتان را در باشگاه ورزشی بگذرانید اما دوستتان به تماشای تلویزیون اعتیاد دارد. گاهی اوقات کمی تشویق به او کمک میکند تا روشهای ناسالمش را تغییر دهد وگرنه مراقب باشید عادات بد او به شما سرایت نکند.
در مطالعهای که در سال ۲۰۰۷ در مجله پزشکی نیواینگلند منتشر شد مشاهد شده که چاقی میتواند در جامعه، مسری باشد. محققان در مطالعه ۲۳سالهشان کشف کردند افرادی که دوستان چاقی داشتهاند ۵۷ در صد بیشتر از سایر افراد در معرض چاقی قرار دارند و این تاوان سنگینی برای رابطه دوستی است.
دوستیتان نامتعادل است
از۱۰ بار ۹ بارش را شما تماس گرفته و به دوستتان پیشنهاد میدهید که وقتتان را باهم بگذرانید. معمولا شما برای کنسرت یا نمایش بلیط میخرید.
شما چندین بار برای او شام درست کردهاید اما او هرگز شما را دعوت نکرده. دانا کرفورد متخصص دوستی میگوید: مساله تعداد دفعات دعوتهای شما در برابر یکدیگر نیست. بلکه باید این حس در شما ایجاد شود که دوستیتان عادلانه است و هر دویتان به یک اندازه فداکاری میکنید.
زمانی که در رابطهتان تعادل نباشد احتمالا به شما حس ناراحتی و بیمیلی دست میدهد که حس خوبی نیست . اگر دوستتان در برابر ابراز نگرانی شما تلاشی برای بهبود اوضاع نکرد بهتر است که انرژی تان را برای یک دوستی با روابط متقابل بیشتر، نگه دارید.
دوستتان در جمع شما را شرمنده میکند
ممکن است دوستتان بر روی حرفهایی که میزند کنترل نداشته باشد. در مهمانیها یا بی ادبی کند یا صدایش بیش از حد بلند شود و شما به خاطر او از محافل اجتماعی طرد شوید. اگر چه ممکن است او صفات خوب دیگری داشته باشد اما باعث میشود نتوانید دوستیهای دیگرتان را حفظ کنید.
شما از او میخواهید که دست از این کارها بردارد اما او تمایلی نشان نمی دهد یا قادر به این کار نیست. دکتر ایرنه لوینه، استاد روانشناسی میگوید: به احتمال زیاد شما نمیتوانید شخصیت و تربیت دوستتان را تغییر دهید. شاید رشد عقلی شما زودتر از او بوده و لازم باشد که رابطهتان فقط در حد تماسهای گاه و بی گاه باشد.
طوری برنامه ریزی کنید که بیرون از جمع دیگر دوستانتان و دوتایی به گردش بروید و باهم به مهمانیهایی که کمتر احساس خجالت میکنید بروید. اگر امکان انجام این کارها نیست پس دوستیتان تنها با بردباری شما دوام نخواهد آورد.
دوستتان خیلی نیازمند است
هفته گذشته ماشین دوستتان خراب شد و ماشین شما را قرض گرفت. سپس با دوست پسرش دعوا کرد و تمام شب با شما تلفنی در این باره صحبت کرد. هفته قبل او جلسه داشت و از شما خواست که سگش را به گردش ببرید.
دکتر ایرنه لوینه، استاد روانشناسی میگوید: هرکسی گاهی اوقات به کمک احتیاج دارد و در یک رابطه دوستی همیشه این مسائل وجود دارد اما اگر دوستتان شما را خسته و درمانده کرده، پس لازم است که یاد بگیرید در برابر خواستههای او نه بگویید.
لوینه همچنین توصیه میکند که رابطهتان را با او کمتر کنید چرا که شما تنها کسی نیستید که او به آن وابسته است.
دیگر به او علاقهای ندارید
اگر کسی از شما بخواهد که ۵ ویژگی خوب دوستتان را نام ببرید چه خواهید گفت؟ اصلا ۵ ویژگی خوب در او هست؟ دو تا چه؟ اگر پاسختان منفی است احتمالا زمان آن رسیده که به این رابطه پایان دهید.
گاهی اوقات افراد روابط نادرستی را به خاطر حس وفاداری یا ترس از دست دادن، تا مدتها ادامه میدهند. اما احساسات در یک رابطه رمانتیک تغییر میکند. اگر دیگر به اوعلاقهای ندارید علتش را از خودتان بپرسید.
لیستی از چیزهایی که در مورد دوستتان دوست دارید و چیزهایی که در مورد او دوست ندارید تهیه کنید، اگر لیست “دوست نداشتن” هایتان طولانیتر از “دوست داشتن”ها بود به خودتان این اجازه را بدهید که او را رها کنید.
باید بمانید یا بروید؟
در نهایت، چه رابطهتان را حفظ کنید یا برهم بزنید باید ببینید که آیا این دوستی در شما حس خوبی ایجاد میکند یا نه. دانا کرفورد کارشناس دوستی میگوید ” اگر حس میکنید چیزی درست نیست، همین دلیل کافیست.
لزومی ندارد که توانایی توضیح دادن و بیان کردن را داشته باشید، داشتن حسی بد، بهترین دلیل است. به این حستان اعتماد کنید”.
شما چه فکر میکنید؟
آیا درگیر رابطهای هستید که به فکر پایان دادن به آن باشید؟
آیا اخیرا به رابطهتان پایان دادهاید؟
چه چیزی باعث شد تصمیم به قطع روابطتان بگیرید؟
آیا هر یک از دلایلی که ذکر شد، شما را به یاد دوستی که در حال حاضر دارید یا قبلا داشتید انداخت؟
آیا تا به حال آتش دوستی قدیمی دوباره درونتان شعلهور شده؟
نقنقو
هیچکس دوستی را که دائم گلایه میکند و نق میزند، دوست ندارد. زندگی با آدمی که دائم گلایه میکند و نق میزند طاقتفرسا است. مشکل آنها این است که برای پایان دادن به نق و گلایهی آنها هیچ کاری از دستتان بر نمیآید. گفتوگوی سازنده با آنها هیچ فایدهای ندارد.
خودستا
این یکی برایمان آشنا است. آنها داستانی دارند که از داستان شما کمی بهتر است. آنها کمی باهوشتر، کمی چابکتر، کمی خوشقیافهتر، و در ورزش کمی بهتر هستند و بدون فوت وقت همهی اینها را به شما میگویند. معضلی که وجود دارد این است آنها اغلب واقعا نامطمئن هستند و احتمالا در گروه نوع سوم دوست هم قرار میگیرند.
بدبین
“من نمیدانم…” جملهای است که اغلب از دهان آنها خارج میشود. آنها دائم به شما شک میکنند. فکر میکنند شما نمیتوانید در زندگیتان به چیزهایی که نیاز دارید دست پیدا کنید. فوقالعاده است که در زندگیتان آدمهایی داشتهباشید که شما را به چالش میکشند، اما باید شما را باور هم داشتهباشند. شما به این نوع دوست نیاز ندارید.
متزلزل
این آزاردهندهترین نوع دوست است. شما برنامهریزی میکنید و او نه قبول میکند نه رد میکند، یا در آخرین لحظه قرار را به هم میزند. اینها دوستانی هستند که به مرور زمان پیمیبرند دیگر به قرارها دعوت نمیشوند. و آن موقع است که از خودشان میپرسند چرا…
این افراد به نصیحت مقاوم هستند. یعنی اگر یک روز تمام هم برای تغییر افکارشان با آنها صحبت کنید مدام با عبارتهای «نه! آخه… » «ولی… » و… بحث را ادامه میدهند و به شما میگویند که تغییری در افکارشان صورت نگرفته. گذشته
خودش را قربانی میداند
این آدمها معتقــدند تلخیهایی که در سالهای زندگیشان به آنها تحمیل شده، باعث سمی شدنشان شده؛ اما اگر به افکار و رفتارهایشان توجه کنید، میبینید که قابلیت تفسیر منفی هر رویداد سادهای که دیگران به راحتی از کنارش میگذرند را دارند.
آرزوهایش ناکام مانده
آدمهای سمی یک کولهبار آرزوی ناکام دارند. آنها همیشه شکستهایشان را دلیل سمی شدنشان معرفی میکنند اما اگر تکتک آرزوهای کولهبارشان برآورده شود، باز هم دلیلی دیگر برای منفی بافی را جایگزین آن آرزوها میکنند. آنها فقط به دنبال بهانهای برای شکایت میگردند، نه یک دلیل واقعی.
با خوشبینها نمینشیند
سمیها از خوشبینها بیزارند. آنها عاشق این هستند که یکی مثل خودشان در مقابلشان بنشیند و پا به پایشان منفیبافی کند. آنها مثل آهنربا آدمهای شکستخورده و سمی را به خود جذب میکنند و از اینکه تنها فرد ناکام جهان نباشند، لذت میبرند. سمیها همیشه دوستان نزدیک و وفاداری برای هم هستند.
از شکست استقبال میکند
در زندگی سمیها برای شکستهای تازه باز است. آنها همیشه در پوشش «من نفهمیدم» خودشان را به راهی وارد میکنند که به آنها برای نالیدن و منفیبافی فرصت تازهای بدهد. آنها همیشه راههای سخت را برای رسیدن به هدف انتخاب میکنند تا دلیل بهتری برای توجیح ناکامیها داشته باشند.
مدعیالعموم است
اگر سمیها در موردی خودشان صاحب رنج و شوربختی نباشند، بهخاطر رنج دیگران از همه چیز شکایت میکنند و به جای اینکه سهم آدمها در ناکامیهایشان را در نظر بگیرند، زمین و زمان را متهم میکنند. آنها گاهی لباس سوپرمن را هم به تن میکنند و خود را به عنوان ناجی کسانی که در رنج هستند، معرفی میکنند.
همه را متهم میکند
در شرایطی ساختارها و دیگران را دلیل ناکامیهای خود میدانند که تلاشی برای بهبود وضع جهان به خرج نمیدهند. آنها درحالی بهخاطر کثیفی خیابانها شهرداری و مردم را متهم میکنند که خودشان به راحتی قوطی نوشابهشان را در جوی آب پرت میکند.
زبانش تلخ است
آنها عاشق این هستند که ایرادهای دیگران را به رخشان بکشند تا از این طریق ایرادها و ناکامیهای خود را بپوشانند. حتی در بسیاری موارد از شکستهای دیگران دلشاد میشوند.
شادی را بلد نیست
لحظات شاد هم برای آنها خالی از منفیبافی نیست. درست در لحظهای که همه در عروسی بهخاطر ورود عروس و داماد ذوقزده میشوند، این افراد میتوانند به خط نازک بالای چشم عروس خورده بگیرند.
منبع: لایف هک
اگر میخواهید مثبت باشید، در اینجا ۱۵ شیوه برای این کار آورده شدهاند:
۱. “شکست بخشی از یادگیری است”
انسانهای مثبت شکست را بهمنزلهي فرصتی برای یادگیری و بهتر شدن میبینند. آنها میدانند شکست صرفا یک رویداد است و ماهیت وجودیشان را تعریف نمیکند. در مقابل، شکست، آدمهای منفی را بهلحاظ احساسی فلج میکند، چرا که آنها میگذارند شکست ماهیت وجودیشان را تعریفکند. این آدمها متوجه نمیشوند که شکست بخشی از یادگیری و رشد کردن است.
۲. “میتوانم کارهای دشوار انجامدهم”
آدمهای مثبت دوستدارند با چالش روبرو شوند. آنها میدانند بدون تلاش و کوشش، رشد هم در کار نخواهد بود. آدمهای مثبت از سختیها استقبال میکنند و بهدنبال راههایی برای فائقآمدن بر آنها میگردند. در مقابل آدمهای منفی مسیر آسان را ترجیح میدهند. چون موانع، احتمال شکست را افزایش میدهند، آدمهای مثبت سعی میکنند چنانکه از طاعون دوری میکنند، از آن ها نیز دوری کنند. بهدید آدمهای منفی، روزگار سخت کسی را نمیسازد، بلکه ویران میکند.
۳. “به بهترین شکلی که میتوانم کارم را انجام میدهم”
آدمهای مثبت سعی میکنند فارغ از شرایط به بهترین شکلی که میتوانند کارشان را انجام دهند. آنها میدانند چیزهای بسیاری خارج از حیطهی کنترلشان وجود دارد، اما تلاش و کوشش در این حیطه نمیگنجد. آدمهای مثبت فارغ از نوع کار، آن را به بهترین شکلی که میتوانند انجام میدهند، حتی اگر این بهترین شکل چندان هم فوقالعاده نباشد. در مقابل، آدمهای منفی دوستدارند همهچیز برایشان آسان باشد. آنها معتقدند اگر بنا باشد برای کاری سخت تلاشکنند، آن کار در حد توانشان نیست و در نتیجه از انجامدادن آن صرفنظر میکنند. این آدمهای تنها اگر بدانند کسی نگاهشان میکند، تمام توانشان را بهکار میگیرند.
۴. “چه آدم الهامبخشی!”
آدمهای مثبت از موفقیت دیگران الهام میگیرند، به کسانی که از خودشان بهتر هستند نگاه میکنند و از خودشان میپرسند: “از او چه میتوانم یاد بگیرم؟” اما آدمهای منفی به سایر آدمها حسودی میکنند و از موفقیتشان میترسند. در نظر آدمهای منفی، موفقیت دیگران بهمنزلهی شکست خودشان است.
۶. “من به چیزی که روی آن تمرکز دارم قدرت میبخشم”
آدمهای مثبت روی چیزهایی که میتوانند کنترل کنند تمرکز میکنند. آنها میدانند شادیشان به واکنششان به اتفاقات پیرامون خود بستگی دارد. آدمهای مثبت باور دارند به چیزهایی که بر آنها تمرکز میکنند قدرت میبخشند، پس از قدرت تمرکزشان هوشمندانه استفاده میکنند. اما آدمهای منفی تمرکزشان را بر روی چیزهایی میگذارند که نمیتوانند کنترلکنند. برای نمونه آنها راجعبه مکالمات گذشتهشان بسیار فکر میکنند، خودشان را بهخاطر اشتباههای گذشته سخت سرزنش میکنند و میگذارند ترس از آینده آنها را از حرکت در مسیر امروز باز بدارد.
۷. “آدمها میتوانند تغییر کنند”
آدمهای مثبت میدانند تنها چیزی که تغییر نمیکند همانا مفهوم تغییر است. آنها باور دارند میتوانند تغییر کنند و دیگران را تغییر دهند. اما آدمهای منفی باور دارند آدمها تغییرناپذیر هستند و بنابر این برای پیشرفت تلاشی نمیکنند، چرا که باور دارند: “فایدهاش چه است؟”بهعلاوه، آدمهای منفی نمیگذارند سایرین نیز تغییر کنند. منفیها به مجرد اینکه هویت کسی را به شکل خاصی در نظر بگیرند، سخت میتوانند دید خود را نسبت به او تغییر دهند.
۸. “چیزهای زیادی هست که هنوز یاد نگرفتهام”
آدمهای مثبت عاشق یادگیری هستند. آنها میدانند اطلاعات روز به روز بیشتر میشود و چیزی که ۱۰ سال پیش استفاده میشد، شاید امروز دیگر چندان اثربخش نباشد. اما آدمهای منفی فکر میکنند همهچیز را میدانند و اگر اطلاعات جدید با دانستههای پیشینشان تناقض داشتهباشد، کمتر از آن استقبال میکنند. آنها کمتر به آنچه درست است اهمیت میدهند و بیشتر برایشان مهم است که چه کسی درست میگوید.
۹. “به رویاهای بزرگ فکر میکنم.”
آدمهای مثبت هراسی نسبت به گذر از مرزهای فرضی پیشین و کسب استقلال ندارند. در مقابل، آدمهای منفی نهتنها در حد و اندازههای کوچک فکر میکنند، بلکه سعی میکنند به دیگران هم بقبولانند رویاها و آرمانهایشان بیش از حد بزرگ است.
۱۱. “من یا بدترین دشمن خودم هستم، یا بهترین دوست خودم.”
آدمهای مثبت گفتگوی موثری با خودشان دارند. آنها از چیزهایی که به خودشان میگویند آگاه هستند و نمیگذارند افکار دیگران ناامیدشان کنند. بهعلاوه، انتظارات این آدمها هم معقول است. آدمهای مثبت به خودشان راجعبه ضعفهایشان یا دشواری شرایطی که در آن قرار دارند دروغ نمیگویند. در مقابل، آنها به خودشان چیزهایی میگویند که برای رسیدن به موفقیت نیازشان دارند. آدمهای منفی بدترین دشمن خودشان هستند. آنها همیشه نیمهی خالی لیوان را میبینند، حتی اگر آدمهای موفقی باشند. آنها مهارت عجیبی در تمرکز کردن بر جنبههای منفی همهچیز و کاستن از اعتماد بهنفس خود دارند.
۱۲. “بدن من چه میگوید؟”
آدمهای مثبت مانند قهرمانها با خودشان رفتار میکنند. آنها با مردم بهصورت هدفدار تعامل دارند و حالات چهرهشان مثبتگراییشان را بازتاب میدهد. اما آدمهای منفی خود را کوچک میپندارند، سرشان را بین دستهایشان میگیرند و به پایین نگاه میکنند. اگر صرفا نگاهی به این آدمها بیندازید خواهید گفت دیوانه، غمگین یا بیتفاوت هستند، اما بههیچ وجه خوشحال نیستند.
۱۳. “کار رویایی از دل کار تیمی بر میآید”
چون آدمهای مثبت تیمدوست هستند، ایدههایی را پشتیبانی میکنند که به خودشان تعلق ندارد – حتی اگر با آنها مخالف باشند. اما آدمهای منفی سخت میتوانند ایدههایی را پشتیبانیکنند که حس میکنند موفق نمیشوند. وقتی ایدهای که به خودشان تعلق نداشته به موفقیت نمیرسد، حتما در صحبت با همتیمیهایشان از عبارت “من که گفتهبودم” استفاده میکنند.
۱۴. ‘‘نیمهي پر لیوان چیست؟”
آدمهای مثبت حس قدردانی دارند. آنها خوبیهای هر موقعیتی را درمییابند و همهچیز را تمامشده نمیپندارند. اما آدمهای منفی سخت میتوانند در موقعیتهای دشوار، نکات مثبت ببینند. آنها اغلب به دیدن جنبههای مثبت موقعیتها فکر نمیکنند.
۱۵. “تو خیلی خوب کارت رو انجام میدی!”
آدمهای مثبت دوست دارند مثبتی را گسترش دهند. آنها خوب توجه دارند سایرین چهموقع کارشان را خوب انجام میدهند و بهسرعت این نکته را به آنها میگویند. اما آدمهای منفی گرا میگویند: “چرا باید سایرین را بهخاطر کارهایی که وظیفهشان است تشویقکنم؟” چیزی که این آدمها نمیفهمند این است که مساله تشویقکردن نیست، بلکه نشاندادن توجه شما به دیگران است. یک تشویق ساده میتواند روابط را مستحکمتر کند و به آدمها برای بهتر انجامدادن کارشان انگیزه بدهد. آدمهای مثبت هیچگاه قدرت کلمات دلگرمکننده را دستکم نمیگیرند.
ترجمه: تحریریه سایت کسب و کار بازده
نویسنده: جاستین سوآ
منبع: لایف هک – lifehack
محقق : محمد کفاش روانشناس بالینی
دیدگاه ها
سلام و سپاس مطلب بسیار جامع و کاملی بود
با تشکر از همراهی شما
نه دوستان من خوب هستند
درود بر شما
خیلی موثر عالییییییییییی زارعی از شهر نیمبلوک خراسان جنوبی