مهمترین قوانین علمی روانشناسی که هر کسی باید بداند

قانون اهرم شانس
در این بخش میتوانید با خواندن این مطالب از آنها در زندگی روزمره خود هم استفاده کنید ! این اسم من درآوردی هستش و الان با یه مثال کامل به شما توضیحش میدهم. در جنگ جهانی اول ، موقع اعدام چند سرباز را می آوردند و به آنها تفنگ میدادند تا با آنها قربانی را بکشند
مشکل اینجا بود ک سربازان ممکن بود عذاب وجدان بگیرند و شلیک نکنند واسه همین توی یکی از تفنگ ها گلوله مشقی میگذاشتند و بقیه گلوه واقعی ... و اسلحه ای که حاوی گلوله مشقی بود ،معلوم نبود دست چه سربازیه پس اینجوری سرباز ها به شک میفتادند و عذاب وجدان نمیگرفتند ... از این رو این ترفند مثل یک اهرم عمل میکرد و چون شانسی بود هیچکس نمیفهمید چه گلوله ای در تفنگش بوده !!!!
یک مثال بارز برای درک بهتر همین اهرم شانس مملکت خودمونه .. وقتی مردم اعتراض میکنند و میگویند " مسئولین " چرا کاری نمیکنن ... "این ها مردمو بدبخت کردند " "اون بالا ها مشکل داره " "نماینده ها اشتباه میکنن " و... دقت کردید که خیلی کلی بود؟ یعنی مسئولین... حالا کدوم مسئول؟ نماینده ها .. کدوم نماینده ؟ پس هیچ کدوم از نماینده ها به خودشون نمیگیرند و بخاطر قانون اهرم شانس میگن مشکل با اون یکیه و من مشکل ندارم و همه این فکرو میکنن پس هیچ مشکلی حل نمیشه و کسی به خودش نمیگیره :)
یه مثال دیگ : در زمان قدیم پادشایی یه نهر اب درست کرد که سر چشمش بالا کوه بود و از مردم شهر خواست تا در روز معینی با یک سطل اب به بالا کوه بروند و همگی باهم باعث جاری شدن اب از نهر اب شوند، فردا ان روز یکی از مردم شهر با خود فکر کرد که بردن سطل پر آب به بالا کوه سخته پس گفت اگر سطل خالی ببرم داخل اون جمعیت معلوم نیست ک سطل من خالیه و همه فکر میکنن پر بوده و سختی حمل سطل پر رو بخودش نداد،فردای آن روز وقتی همه مردم به بالا رسیدند و در سطل هارا باز کردند هیچکی اب نبرده بود و همه سطل ها خالی بود و همگی به امید هم رفته بودند !! هرکس میخواست از این قانون اهرم شانس استفاده کنه ولی خب همه استفاده کردن ..
و یه مثال دیگه برای درک بهتر این مسئله اینه که در اعتراضات اخیر (آبان 98)مردمبخاطر گرونی بنزین به داخل خیابونا ریختن و ماشیناشونو وسط خیابون پارک کردن که مثل چینیا عمل کرده باشن یا هرچی ... وقتی مأمور ها با تونفا میرسیدن میادن و مثلا به ماشین یکی ضربه میزدن یا مثلا افراد وقتی میامدن و تظاهرات میکردن مأمورا با ضربه تونفا یکی به یکی از معترضین آسیب میزدن و اون فرد یا اون ماشین یک ترسی میشد در دل بقیه که اقا الان میزنن ماشین منم خورد میکنن یا میزنن منم له میکنن پس اون یه ماشینه یا یه فرده کاری کرد که یه ملت متفرق شن ! این قانون اهرم شانسه :)
قانون همبرگر
خب مطمئنم شما هم تحت تاثیر اسم این نکته دهنتون آب افتاده و دلتونم به تاپ تاپ :-) خب باید بگم ربطی ب خوراکی نداره ولی قانون قشنگیه ، اینو شاید بدونید و شایدم ندونید که 90 درصد مردم از انتقاد مستقیمانه بدشون میاد...اقا اینجا کارتو اشتباه انجام دادی اینجا کارت بد شده و... خب چطوری این انتقادو بهشون بگیم که هم اثر کنه و هم ناراحت نشه !!! استفاده از قانون همبرگر !!!
باید مثل همبر گر که گوشت و مخلفاتش وسط دوتانونه ، ما هم جملات منفی و انتقاد آمیزمونو بزاریم وسط دو جمله مثبت ، و مکانیزم اینطوریه که طرف چون جمله مثبت اولو شنیده نسبت به حرف انتقاد ما گارد نمیگیره و جمله مثبت آخر هم باعث میشه جمله انتقادی رو قبول کنه .... مثال : غذای همسرتون شور شده و اگر مستقیم بهش بگید سرتونو از دست دادید، پس اینطوری میگید: عزیزم غذات خیلی خوشمزه شده ، ولی ایکاش نمکش کمتر بود... ولی بازم از خوشمزگیش کم نکرده !!! متوجه شدید ؟
قانون ایجاد زندان ذهنی
خب ایندفعه نمیخوام درباره جملات مثبت انگیزشی بگم که درون ذهنمون زندانه و فلان کنید و ... نه اصلا !!! فقط کمی توجه کنید به متن و میفهمید بعضی از ما هم برای خودمون زندان ساختیم ....اگر ذهن متقاعد شود که نمیتواند پس جسم هم نمیتواند (شاه را بگیری یعنی قلعه را گرفتی) پس در این تکنیک به یک جانور یا یک انسان القا میشود که تو در زندان هستی بدون اینکه واقعا زندان وجود داشته باشد !!!
در زمان قدیم شاهی به وزیرش گفت میخواهم مردم را متقاعد کنم ... جوری که انگار زندان برایشان ساختم ولی در حقیقت نمیشود زندان ساخت ، ولی این کار ممکن نیست !! وزیر گفت میشود و در خواست داد یک آکواریم بزرگ حاوی یکماهی گوشت خوار و تعداد زیادی ماهی معمولی برایش بیاورند ...
در روز های اول ماهی گوشت خوار به سمت ماهی های معمولی حمله میبرد و آنها را یک لقمه چپ میکرد ، برای روز سوم وزیر دستور داد یک شیشه وسط این دو گروه ماهی قرار بدهند و ماهی گوشت خوار هرچه تلاش کرد دید نمیشود ، بعد 2-3 روز دستور داد که شیشه را بردارند و بعد از آن مشاهده کرد که ماهی گوشت خوار دیگر به سمت بقیه ماهی ها نمیرود و اینگونه اثبات کرد که او یک زندان در مغز خودش ساخته !! که در واقعیت نیست ...
وقتی فیل هارا می آورند در سیرک یا باغ وحش برای اجرای نمایش برای مردم ، باید آنهارا رام کنند و کاری که آن ها میکنند این است که آنها را به مدت 1 هفته به زنجیری میبندد که نتوانند از محیط تعیین شده بیرون بروند ، بعد از 1 هفته که زنجیر را باز میکنن فیل دیگر جایی نمیرود ، چونکه زندانی در ذهنش ساخته که فکر میکند اسیر شده ( دقت کنید که بستن زنجیر با اینکه در زندان باشد فرق دارد
و تقاوت این است که فیل یا موجود داخل زندان میداند که داخل قفس حبس است و در بیرون از قفس او ازاد است .... و بعد هر مدتی که خواستید اگر در زندان را باز کنید میبینید که او فرار میکند ، ولی زنجیر به اون میگوید که تو تا فاصله 3-4 متری هرجا دوست داری برو ولی بیشتر از آن نمیتوانی بروی.... پس در ذهنش زندان ساخته میشود و او برای همیشه حبس است)
در همین مورد ترجمه ای از کتاب کلیله و دمنه ترجمه نصرالله منشی هست که میگوید : " گویند که بَطی(مرغابی) در آب ، روشنایی ستاره میدید و پنداشت که ماهیست ، قصدی میکرد تا بگیرد ولی هیچ نمیافت ، چون بار ها بیازمود و حاصلی ندید فروگذاشت ... دیگر روز ها هرگاه ماهی بدیدی گمان بردی که همان روشنایی است ، قصدی نَپِیوَستی و ثَمرتِ این تجربه آن بود که همه روز گرسنه بماند"
نوشته بالا از استاد ماساکی هاتسومی خالق سبک نینجا (نینجوتسو) میباشد ? خیلی از ماها زندان ساختیم برای خود که واقعا وجود ندارد .... سعی کنیم از آنها در بیاییم و قوانینی که برای خود داریم رو خم کنیم (نه اینکه بشکنیم)
قانون ترفندهای تبلیغاتی
امروز میخوام مجموعه قوانین روانشناسی موثر در تبلیغات رو بررسی کنم که چه عواملی باعث میشه شما بجای خرید مسواک از فلان شرکت ، برید همون مسواک با همون قابلیتا با همون قیمتو ولی از یه شرکت دیگ بخرید ..... و همچنین چندین قانون دیگر !!! متقاعد کردن برای خرید محصول !!سلامت ومهر
نکته مهم که اکثر شماها فکر کنم متوجهش شده باشید اینه که تبلیغات اساسا حقیقت رو نمیگن و فقط جنبه های مثبت محصولو نمایان میکنن (طبیعی هم هست کسی نمیاد از کار خودش بد بگه ) و همچنین چیز هایی رو تبلیغ میکنن که ادم میدونه اینا هستن ، کینگ کیک گرجی ، روغن اویلا ، چای محسن و... خب ما نمیدونیم خمیر دندون تو سوپری هست یا نه ؟ چای کاملا طبیعی از سرزمین های شمال ایران ، کیک .و.. یعنی ما واقعا احتیاج داریم بدونیم کیک هم هست توی مغازه ها یا نه ؟
( نکته : این نکته مهمه که اینا دارن روی ضمیر ناخوداگاه شما کار میکنن، یعنی شما یه اهنگ بزار بعد چن روز حفظش شدی.. اینم همونه ... حالا میخواید اثرشو ببینید ؟ ادامه حرف منو کامل کنید چای ؟محسن ، روغن ؟اویلا ، کیک؟کینگ کیک گرجی یعنی میخوام بگم وقتی میرید مغازه ناخودگاه چون هی گوش داید چای محسن چای محسن ناخوداگاه دستتون میره سمتش !! و این اثر تبلیغاته کیک و چایی و برنجه )
درباره دروغ بودن هم همین بس که مثال کرم حلزون رو بزنم که بعد بازدید بهداشت از کارخونش حتی 1 دونه حلزون رو هم پیدا نکرد !!!
مثال : خمیر دندون سیگنال برای براقی و محافظ از دندانها و.... خب این نمیاد بگه اگر رژیم خوب داشته باشیم ( هرچیزیو زیاد نخوریم ) و مرتب و کامل و درست مسواک بزنیم همین نتیجرو خواهیم داشت !!!
ولی اینا مهم نیستن ... چیزی که باعث میشه تبلیغات موثر شن دستگزاری روی نقاط حساس و نمایان کردن حفره ها و کمبود هامون ! به این مثال ها توجه کنید :
کرم حلزون برای داشتن پوستی شفاف و تمیز و ....
شامپو کلیر برای داشتن موهایی براق و صاف و بدون شوره ...
فهمیدید؟ تبلیغات دارن اونچیزی که نیستیمو نشونمون میدهند ، موهایمان به اندازه کافی براق نیست ، پوستمان به اندازه کافی صاف و بدون لک نیست و ... همچنین در آخر به این نتیجه گیری ختم میشود که بقیه از ما بهترن و ما اگر از این محصولا استفاده نکنیم دیگران مارا دوست ندارن و نمیپزیرنمون !
در روان شناسی یک اصطلاحی تحت عنوان تصویر ذهنی داریم از کسی که میخواییم بشیم ، ولی وقتی میریم جلو اینه میگیم دندونامو نگا کن چقدر زردن ، شکممو نگا کن چقدر چاقه ، از موهام داره عین برف شوره میاد اه اه اه اه اه
و این دقیقا چیزیه که تبلیغات نشانه میگیرند ...
انتخاب یک محصول بجای یک محصول دیگر با وجود قیمت یکسان ..
دو رکن اساسی هست که روانشناس ها کشف کردند ... رنگ و کلمه !!! چه رنگایی برای شما جذاب هستند ؟ شما یک خمیر دندون با رنگای ساده و بدون طرح میگیرید یا یک خمیر دندون با رنگ های قشنگ و طرح خاص ؟
مثلا در رنگ به جعبه های زیر دقت کنید : هر دو نرم افزار افتر افکت را میدهند ولی این کجا و آن کجا !
همچنین قدرت کلمات .. ( جدید ، ارتقاع یافته ، بهبود یافته ، بهینه شده ، طبیعی ، تعداد محدود ، اخرین جنسمونه ، یکی دیگه بیشتر ازش نمونده و... ) مثلا این خمیر دندان دارای عنصر فلوئور است ... خب این عنصر برای همه هست و لازمه خمیر دندونه .. دارای 8 آنزیم پاک کننده ... بعد اون یکی که 7 تاس مثلا بدتره ... ?
همچنین در اخر میخواستم به یک نکته دیگر اشاره کنم که فوق العاده است و همه میدونن ولی تحت تاثیرش قرار میگیرند :
قیمت محصول اصلی 100 قیمت برای فروش 99 : خب شما مطمئنم این مورد رو دیدید و دلیل استفاده هم توجه چشم به رقم سمت چپه ... یعنی اگر 99 رو ببینه اون رو 90 تصور میکنه ... 10 ت تخفیف : ولی اگر واقعا بخوایید با پول پست و مالیات میشه 120 ت :) همین موردم در بلاد کفر داریمااا مثلا قیمت جنس 30 دلار رو زده 29.95 اونوقت طرف 20 دلار میخونش ، به همین سادگی
نکته دویوم : روان شناسی قیمت : تجربه ثابت کرده است عدد 9 در قیمت گذاری فروش را 30 درصد و عدد 5 فروش را 20 درصد افزایش میدهد و ادغام این دو عدد در فروش معجزه خواهد کرد به عنوان مثال شما 59 رو انتخاب میکنید یا 38 . ذهن شما میگوید 59 چون حس میکند هم بهتر است و هم کمتر :)
قانون ارزش های انسان
امروز میریم سراغ بحثی که اکثر ماها کمتر توجهی داریم بهش و بسیار کاربردیه در زندگی ماها ! اونم ارزش هاست برای انسان ها !به فایل ضمیمه توجه کنید ! انسان ها در حالت عادی مطیع هستند ولی اگر روی ارزش ها ،چیزایی که دوست دارن دست بزارید اونوقته که لج میکنن ، خب هر انسانی یه سری اصول پایه و ارزش ها و هنجار ها و عادات و اعتقادات و... داره برای خودش ! حالا نکته اینجاس که در قدم اول شما باید اینارو بشناسید در قدم دوم در جهت سود خودتون ازش استفاده کنید نه ضرر !!!
ببینید مثلا هر انسانی روی ناموسش حساسه .. روی اعتقاداتش هم همینطور (اکثرا) روی افراد خانوادش همینطور و... شما باید درک کنید فردی که دارید باهاش صحبت میکنید چه ارزش هایی داره و اونارو زیر پا نزارید بلکه ازش در پیشبرد اهدافتون استفاده کنید . مثلا شما به ناموس یکی فوحش بدید حتما بیشتر از این ناراحت میشه که به خودش فوحش بدید !!! پس حواستون به این مورد باشه
یکی دیگ از مثال های ارزش ، ارزش افراد دیکر در زندگی ماست .. فرض کنید شما یک همکار دارید که یک بچه دارد ، هرچه بیشتر شما به بچه او خوبی کنید در نظر همکارتون مثبت تره و بیشتر شمارو دوست خواهد داشت چون کمک به ارزش هاش کردید ..
شاید توی فیلما یا حتی دنیای واقعی هم دیده باشید که پسره بخاطر دوست دخترش تو روی پدر یا مادرش وایساده .. خب این یعنی اون پسره انقدر دنیای خودشو کوچیک کرده که یه دختر شده همه دنیاش و همه ارزش هاش و علایقش شده دختره ! اقا هرچی که میخواد .. (بلکم ارزش دختره در اون لحظه بیشتر از مادره باشه) و اینطوریه که برخورد چکشی میکنه با خانوادش بخاطر دختر یکی دیگ !
پس حواستون باشه اول ارزش های دیگران رو شناسایی کنید و توی هر موقعی سعی کنید روی اونها پا نگذارید و نقضش نکنید .. بلکه در پیشبرد اهدافتان از آن استفاده کنید و نکته مهم تر اینه خودتونو با از کم کردن ارزش دیگران کم نکنید
توضیح نکته اخر : وقتی که در مثال بالا مادر پسر داره درباره دختره به پسرش بد میگه ، ارزش خودشو پیش پسرش میاره پایین(حتی ارزش دختره بیشتر از ارزش مادر پسره میشه ) پس حواستون باشه همیشه سعی کنید طبق مثال پسر همکار که بالا زدم از ارزش های دیگران در بالا بردن ارزش خودتون و پیش برد اهدافتون استفاده کنید !
قانون تصویر سازی مبهم
این قسمت مربوط هستش به تصویر سازی ذهنی که به صورت مبهم انجام میشه و غالبا هم میل داره به بینهایت+ خب یعنی چه؟ بریم برای بررسی این قانون کاربردی با کلی مثال : وقتی یک چیزی واضح و آشکار است که معلومه و نیاز به توضیح نداره.. ولی وقتی یک چیزی معلوم نیست مغز سعی میکنه یه چیزی جانشینش کنه (یه چیزیرو تصور کنه .. و این نقطه شروع ماجراست ، ببینید این قانون خلاصش یعنی اگر چیزی رو خیلی کلی و گنگ در نظر بگیرید مغز سعی میکنه بقیشو تکمیل کنه ... بریم برای مثال های متنوع برای درک بیشتر :
من با شما دعوا دارم و میخوام شمارو بزنم شما از کدوم جمله بیشتر میترسید ؟ (اول جواب رو بدید بعد ادامه رو بخونید)
1) فردا کاری باهات میکنم تا عمر داری فراموش نکنی . 2) فردا یک سیلی محکمی بهت میزنم
خب غالبا از 1 بیشتر میترسن چون چیز گنگیه ، معنیش گنگه و طرف پیش خودش فرض میکنه که این میخواد باهام چیکار کنه؟ میخواد لقه بزنه؟ چاقو بزنه ؟ سیلی بزنه ؟ یا... ولی دومی میگید خب سیلیه ، جاخالی میدم دفاع میکنم یا نهایتا سیلیه دیگ درد ک نداره ..
بعضی از افراد (در این مثال جنس مذکر رو در نظر بگیرید) میخواهد عکس های جنس مخالفش را نگاه کند ، اگر بیشتر بدن رو لخت ببیند که میگوید اوک این بدنشه و دلشم مثلا خیلی چاقه و .. ولی وقتی جنس مونث بیاد یک قسمت بدنشو مخفی کنه و قسمت دیگرو باز بزاره فرد مذکر میاد بر اساس اون قسمت پیدا اون قسمت پوشیده شده رو تصور میکنه و میره تا ناکجا اباد... (البته بعضی هام اینو قبول ندارن)
شما در حوزه یا زمینه ای حرفی برای گفتن دارید ، ولی تاحالا شخصی این را نمیداند ، مثال من در کامپیوتر مهارت دارم و یک فرد فامیل این را میشنود و میگوید عه این چقد خبرس !! و این در صورتیه که کار منو ندیده باشه ولی وقتی ببینه مثلا من 4 تا دکمه کیبرد میزنم و دوسه تا کلیک میگه اینو که منم بلد بودم ، یا اینکه کاری نداشت ... درواقع اون حرف مردم و تصویری که همون لحظه از شما میسازه خیلی قوی تر از تصویر واقعیتونه !! یاد جمله بسیار معروف سعدی: "تا مرد سخن نگفته باشد. عیب و هنرش نهفته باشد"
مثلا سوال میشه چرا پسر ها و دختر هامایلن حدود غروب آفتاب (عصرا) همیدگرو ببینن؟چرا در اتاق خواب افکت نور ملایمه ؟ چرا در سالن های رقص نور ملایکم میزارن ؟ کامل روشن و کامل تاریک نمیزارن ؟ چرا رقص نور میزارن ؟
طبق همین قانون دیگه.. تصویر سازی مبهم-سایه روشن... چون اگر نور 100 درصد باشه هم چی دیده میشه و اگر 0 باشه هیچی دیده نمیشه پس در حالت سایه روشن چی میشه؟ همدیگرو خوب نمیبینن و اون قسمت پنهان شده رو با خیالشون تکمیل میکنن ، خلاصه این است قدرت این قانون و قدرت تصویر سازی ذهن ... البته مثال ها قابل نقض هستند و شاید خوب مبحث براتون جا نیفتاده باشه ولی بهر حال منتظر نظراتتون هستم !salamatomehr
قانون اثر ضدیت و رویا
در خدمتم با یک قانون ساده و البته کمی کاربردی که فقط خواستم بدونید و شاید بدردتون خورد.هر یک از ما طوری افریده شده ایم که منحصر به فردیم ، یعنی یا چاقیم یا خوشگلیم یا پولداریم یا خنگیم و یا هرچی .. خب این ویژگی ها در ما ایجاد یک حس تمایل نسبت به ضد چیزی که هستیم میکنه ، بفرض ما چاقیم نسبت به لاغری تمایل داریم و برعکس ... یا ما زشتیم و تمایل داریم به زیبایی یا فقر به مال و ... خب اینکه معلومه ... پس این نکته درباره چیه ؟!
ببینید یک سری از ما میخواییم و اراده میکنیم و بدست میاریم مثلا زشتیم => عمل میکنیم زیبا میشیم ، فقیریم => کار میکنیم پول بدست میاریم ، چاقیم => ورزش میکنیم لاغر میشیم ولی بعضیامون این کارو نمیکنیم و این ضدیت تبدیل به علاقمون میشه ... یعنی من مرد چاقی هستم و از زنای لاغر خوشم میاد(این پدیده زیاد دیده شده ک زن و شوهر بر خلاف همن ) من بلندم پس از خانوم کوتاه خوشم میاد (البته این ک مردا اکثرا خانوم کوتاه دوست دارن دلیل دیگ داره ک بعدا میگم خدمتتون)
پس نتیجه میگیریم ادما میخوان جز اون چیزی که هستن باشن یا بخوان ، ولی اثر رویا چیه ؟ ببینید طبق مقاله ای که درمورد نکات تبلیغات نوشتم ، ما یه تصویر ذهنی از کسی که میخوایم باشیمو تو ذهنمون داریم و دوس داریم مثل اون رفتار کنیم ، مثلا شما دوست دارید یک آیتی من با سواد و با ابهت و همه چی اوکی باشید و در فکرتون هست که با تیپ شیک میرید اداره خیلی رسمی صحبت میکنید و ..
خب شما چون این تصویرو دارید دوست دارید کتو شلوار شیک بپوشید و خیلی رسمی صحبت کنید ، نه اینکه غرور دارید .. نه ! دوست دارید اون باشید .. حالا فعلا ظاهریش ولی اطلاعاتش که بعدا ! بعد اگر از لحاظ اثر ضدیت بخوایم بررسی کنیم باید بگیم که این فرد کسی رو که نیست داره نشون میشده ... از هر دوطرف قابل بررسیه
نتیجه گیری : ادما یا دوست دارن نشون بدن که چه کسی نیستن یا چه کسی میخوان بشن ... معمولا به خود واقعیشون قانع نیستن (طبیعت انسان اینه که به پیشرفت علاقه داشته باشه) پس اگر دیدید کسی داره رفتار غیر نرمال میکنه حتما از این دوقاعده خارج نیست .
پ.ن: مواظب باشید این قانون تبدیل به اسیب پذیریتون نشه ... یه فردی بفهمه و از چیزی که شما ازش خوشتون میاد و علاقتونه مختونو بزنه ؟ خیلی رک کلشو گفتم که تا تهش برید ... بعضی از دختر پسرا اینطوری مخ میزنن و طرفو بدبخت میکنن ... مواظب این قانون ضدیت باشید
سردرگم سازی همه جانبه
خب میرسیم به یه قانون جذاب، شاید توی زندگیتون بعضی وقتا حس کردید که با چندین مسئله و مشکل روبه رویید و نمیدونید چیکار کنید و توی همش میمونید و هیچ کاری نمیکنید ... پس میرسیم به اثر کانفیوزینگ(سر در گم شدن) یا در علم امنیت اُوِرفِلو (سر ریز) . یک مسئله یا مشکل رو بهتره یا دربارش فکر نکنید و اصلا سمتش نرسید ، یا اگر رفتید توش تا ته برید و حلش کنید و تمومش کنید.
این یک راه عالیه .. وگر ن اگر مسئله باز بمونه و هی تکرار شه و نتیجه ای نگیرید مغزتون منفجر میشه .. ببینید در اصطلاح برنامه نویسی هی لوپ بهش بزنید هی لوپ بزنید ... و در آخر کانفیوز ( سردرگم) ..حالا وقتی شما چندین مسئله باز در ذهن دارید دقیقا اور فلو میشید ...
حمله دیداس DDOS مکانیزمش تقریبا شبیه همینه ... درخواست هی میاد هی میاد تا اخر طرف بگه بابا غلط کردم و از کار بیفته یا تاخیر در کاراش اتفاق بیفته .. وقتی مشکلات زیادی دورو وبر انسانو میگیره و مسئله باز میمونه یعنی ن طرف مسئله رو حل میکنه ن ازش منصرف میشه ، مغز سردرگم میشه و از کار میفته و به هیچ کدوم نمیرسه ..
راهکار: بهتره مسئله رو اگر میخواید برای وهله زمانی ای بهش فکر نکنید رو روی کاغذ بنویسید و بگید اوکی پرونده این مثلا تا 1 هفته دیگر بسته شد ! و اون پرونده رو انجام شده فرض کنید .. ولی بعد یک هفته که کاغذ و باز کنید کل ماجرا از جلو چشمتون میگذره ولی بخاطر نوشتن روی کاغذ مغز تا 1 هفته درگیر اون نشده (خودم تستش کردم )
کار هارو اولیت بندی کنید و به ترتیب اولیت شروع به حل کردنش کنید و فقط حل کنید و در فکر اینکه چنتاشو حل کنم نباشید... به فکر این باشید که فقط برید جلو .. و سعی کنید حداقل یکیشو انجام بدید تا اینکه توی همش بمونید و هیچ کاری نکنید (کاچی به از هیچی)
قانون سردرگم سازی انتخاب
امروز با یه به اصطلاح قانون روان شناسی در خدمتتون که شاید قبوشم نداشته باشید ولی هست :) فرض کنید شما میخواهید بروید به مغازه و یه تیشرت آبی بخرید؟ کدوم یکی رو انتخاب میکنید؟(فارغ از قیمت)
خب طبیعتا میگید چه فرقی داره و سر در گم میشید ولی در 70 درصد مواقع این تصمیم گیری به پوچی منتهی میشه... یعنی هیچی انتخاب نمیکنید و میایید بیرون چرا؟ مغز اساسا به چیزای زیاد شبیه واکنش زیاد نشون نمیده و بخاطر اینکه تفاوتشونو زیاد نمیفهمه گیج میشه و یه جورایی مثل قانون هشتمه که توی نکته قبل گفتم
نتیجه گیری: برای انتخاب گزینه های کمی رو مد نظر بگیرید و از بین اونها انتخاب کنید وگر ن مغلوب این قانون میشید
تا حالا براتون اتفاق افتاده ؟ منتظر نظراتتون هستم
قانون سطح بندی توقعات
امروز با یک قانون بسیار کاربردی در خدمتتون هستم ک برخلاف قانون نهم ، همتون قبولش دارید و اکثر افرادم میدونن قانون چیه و اصلا در موردش ضرب المثل داریم ، برای توضیح بزارید از اینجا شروع کنم ک انسان توقعاتشو براساس شرایط فعلی و لحظه ای میبنده ... مثلا من الان تو زندانم بعد توقعم در اون لحظه ازادیه پس اگر ازاد شم به ارزوم رسیدم .... دقت کنید ک گفتم توقعشو لحظه ای میبنده ....
به عکس زیر توجه کنید:
در لحظه ۱ افراد ازادن و همه چی نرماله... دو ۲ زندان میزارن سرشون . و در ۳ ک زندانو برمیدارن بخاطر بستن سطح توقعشون تو ازادی میگن اخیش خداروشکر و بخاطر حق اصلی خودشون دارن شکر میکنن... بخاطر اون لیاقت و حق اصلیشون ک اصلا باید بهشون داده بشه دارن شکر میکنن و این نکته طلایی این قانونه
توی زبان فارسی هم ضرب المثلی داریم که میگه : به مرگ بگیری که به تب رازی بشه
یک مثال: وقتی دلار ۴ تومن بود و میخواست بکشه بالا، تا مرز ۸ رفت مردم صداشون در امد ولی وفتی رسید به ۶ چی؟ همه خدارم شکر کردن و دقیقا بخاطر چیزی کمتر از حقشون شکر کردن و به اون راضی شدن فک نکنم دیگ توضیح بیشتری بخواد
قانون بررسی دو بعد واکنش هر اثر
خب ببینید میخواییم اثر هرچیزی رو چه از درون و چه از بیرون بررسی کنیم و بگیم هر عملی اثرش از درون 2 برابر برونه (چه تخریب چه تولید) با تخریب شروع میکنیم:
ببینید برای تخریب ن منظورم تخریبه ..و منظورمو بزارید با یه عکس بیان کنم و شما خودتون نتیجشو بگیرید
به عکس زیر نگاه کنید و بگید در کدوم عکس سیب بیشتر تخریب میشه ؟ از درخت بیفته یا کرم بزنش؟
خب فک کنم نتیجرو گرفتید.. کرم.. تخریب از داخل فوق العاده بدتره از تخریب از بیرون ،پس هر وقت قصد تخریب گرفتد از داخل تخریب کنید
یه مثال: یه قلعه رو تصور کنید که یه ارتش از بیرون بهش حمله کنه... حالا یه وزیر که جاسوسه رو تصور کنید، قلعه رو فلج میکنه ...
حالا شاید بیان زیر مطلب بنویسن این چه مثالیه زدی و فلان ولی من مینویسم ، مملکت ما داره از داخل تخریب میشه و نیاز به دشمن خارجی نداره... خودمون با دست خودمون خودمونو بیخود میکنیم :)
مثال دیگر:
یه مثال قدیمی هست که میگه تخم مرغ اگر از بیرون بشکنه میشه نیمرو(یا هرچی...) ولی اگر از درون بشکه میشه جوجه ! پسر اگر از درون بشکنه باعث پیشرفتش میشه نه از بیرون پس نیرو باید از درون آدم بیاد و اب باید از سرچشمه بجوشه ! محمد کفاش برترین روانشناس بالینی
قانون خودکم بینی
این قانون خیلی توضیحش سخته و عنوانش فقط 50 درصد با متن اصلی رابطه داره پس با دقت بخونید...
نکته : باید بگم شبه قانون یعنی مسائلی که ناخودگاه (غیر مستقیم) روی زندگی ما تاثیر بی جون و چرا دارن و ما گاها میتونیم تغییری توشون بوجود بیاریم ولی کاملا قطعی تاثیر دارن.
شاید تا حالا حس کرده باشید که شما یه کاری رو میتونید انجام بدید ولی وقتی همون کارو یکی دیگ انجام بده میگید عه اون از من بهتره ( استثناش هم هست اینکه غرور داشته باشید و بگید نه بابا اون به گرد پای منم نمیرسه ، ولی اغلب با خودمون فکر میکنیم دیگری از ما بهتره) به این میگن خود کم بینی و نه فقط در جنبه خودمون ...
بلکه در اطراف ما هم هست : من در زمینه ایتی ادعا ندارم ولی از عهده نصب یه فیلتر شکن بر میام دیگ.. ولی یکی توی خانواده ما پول داده که یه مغازه داره یه فیلتر شکن رایگان از اپ استور براش نصب کنه... و این علی رغم این بوده که خودش میدونسته من این کارارو میتونستم بکنم .
یه مثال دیگ دکتری که خودش توی درمان دستی بر اتش داره ولی موقعی که خودش یا یکی از نزدیکاش مریض میشه میره پیش یه دکتر دیگه(بعضا خودشم نمیتونه درمان کنه و دست به دامان دیگری میشه) بعضیا میان میگن این قانون نیست اصلا وجود نداره و استفاده نمیشه کرد حالا که چی ولی من نوشتم باشد که کسی مورد استفادش قرار بگیرد
قانون تقاعد وابسته دو طرفه
از عنوان این مطلب نترسید که ما عرب نشدیم ... منظور متقاعد کردن همزمان دو طرفه ، یعنی مخ زنی هر دو طرف ب کمک خودشون!! یه قانونه دیگه .شرح خلاصه اینه شما میخواید دو نفر رو راضی ب انجام کاری کنید و اگر یکی رو راضی کنید اون یکیم راضی میشه پس به یکی از اون دو نفر میگید اون طرف راضیه و اون یکی بخاطر رضایت این یکی راضی میشه ... یک مثال توپول :
پدر: پسرم میخوام برات برم خواستگاری!
پسر: زن نمیخوام(?)
پدر: اگه دختر بیل گیتس باشه چی؟(☺️)
پسر:اوکی حله( ?)
پدر رفت پیش بیل گیتس: اومدم دخترتو واسه پسرم خواستگاری کنم.
بیل گیتس: نه. شرمنده (?)
پدر: اخه پسرم معاون US Bank هستش( ?)
بیل گیتس: اوکی حله(?)
پدر رفت پیش رییس US Bank و گفت: میتونین پسرم رو استخدام کنین و پست معاونت بدینش؟. رییس: نه. شرمنده.(?)
پدر: اخه پسرم داماد بیل گیتس هستش.(?)
رییس: اوکی حله(?)
امید وارم مورد توجه واقع شده باشه ?
قانون جلوگیری از سر ریز مستقیم
نکته های اخیر اسامی عجیبی دارن !! ولی دیگ ب بزرگواری خودتون قبول کنید :) خب خلاصه این قانون اینطوریه که شما میخوایید یه لیوانی سر ریز نکنه و از روشی استفاده میکنید که نه لیوان خالی شه نه سر ریز کنه ، یه سوراخ ریز میزنید کنار لیوان و آب پر میشه ولی سر ریز نمیکنه ، اگر جریان زیاد تر شد یه سوراخ دیگ ..
ولی در نهایت آبه خالی میشه ولی بحث من چیز دیگس.ببینید شما از یکی عصبانی هستید و میخوایید بزنیدش ، تا اینجا دارید سر ریز میکنید حالا میرید پیش یه دوست و حرف میزنید و یکم آروم تر میشید (اون سوراخه) ولی بازم عصبانی اید .. یه دوست دیگه ... حالا بهتر شد
یعنی میخوام بگم با روش سر ریز غیر مستقیم (کم کردن فشار و..) میتونید جلوی افنجار مهیبی رو بگیرید .. یه مثال دیگ : به ملت غیور ایران توجه کنید .. این همه مینالن از وضع بد نا عدالتی گرونی و.. ولی چرا هیچی نمیشه؟ چرا هیچکی کاری نمیکنه ؟
(یکی از دلایلش اینه که )مردم با ساختن جوک و .. خودشونو ب روش غیر مستقیم تخلیه میکنن ، میبینن یکی توی اینستاگرام نوشته گوشت نخریم تا ارزون بشه میان شیرش میکنن باز ازشون تخلیه میشه ... ولی درده هنوز به قوت خودش باقیه و اینکار عین مسکن عمل میکنه .ولی در نهایت؟ یا سر ریز اتفاق میفته یا انقدر باید مسکنا (سر ریزای غیر مستقیم) قوی باشه که طرف تخلیه شه...خیلی قانون گنگی بود اگر نفهمیدید حتما بگید که بیشتر توضیخ بدم ..
قانون اثر گذاری در کودکی
یه عامل کوچیکی رو بگم بهتون که فوق العاده موثره در تبیت فرزند.همونطور که میدونید وقتی یک کوزه میخوایید درست کنید ( آموزش درست کردنشم تو سایت هست) سفال یا هرچی تا قبل کوره میتونید بهش حالت بدید و بعد کوره دیگه این تغییرات باهاش میمونه ... و اگر بخواید تغییرش بدید میشه ها ولی واقعا داغون میشه و شکلش عوض میشه و ضایع میشه مثل یه کاغذ مچالس.. اگر صافش کنید صافه ها ولی معلومه و بدرد نمیخوره دیگه ..
روزی، یک خانم فرانسوی، زیر عمل جراحی قرار داشت. زمانی که تیغ جراح به عصبی از اعصاب مغز آن خانم رسید، در همان حالت بی هوشی مطلق، شروع به خواندن سرودآلمانی کرد. گروه جراحی تعجّب کردند و تعجب آن ها زمانی بیشتر شد که بعد از عمل جراحی متوجّه شدند که او، اصلا زبان آلمانی را بلد نبوده.
امّا بعد از پژوهش هایی که در مورد این مسئله شد،مشخص شد که وقتی او، نوزاد بود، سربازان آلمانی به فرانسه حمله کردند و وارد محل زندگی آن نوزاد شده و در همان زمان، سرود می خواندند و آن سرود هم در ضمیرناخودآگاه آن خانم نقش بسته شد.[1]
این جمله، معروف است که می گوید؛ «التَعلُّمُ فی الصِّغَر کَالنّقشِ فِی الحَجَرِ مطلبی که در کودکی به انسان آموخته می شود، گویا بر روی سنگ حک می شود و تا پایان عمر، در ذهن او خواهد ماند »اوّلین آموزش های دینی، برای بچه ها بعد از تولد شروع می شود.
همان اذان و اقامه در گوش راست و چپ نوزاد، اوّلین آموزه های دینی را به کودک القا می کند، البته این آموزش مستقیم نیست، امّا در ضمیر ناخودآگاه او تاثیر می گذارد. مانند؛ نوزادی آن خانم فرانسوی.حضرت علی(ع) درمورد آموزش های دینی در دوران کودکی می فرماید: «قَلبُ الحَدَثِ کالأرضِ الخالیهِ ما اُلقِیَ فیها مِهن شَیءٍ قَبِلَته قلب کودک، چونان زمین خالی است که هر بذری را در آن بریزید رشد خواهد کرد.»
مثال دیگر وقتی نینجاها میخواستند جنگجویانی زبردست تربیت کنند از 5 سالگی شروع به تربیت هنرجو میکردند ، پس بعد بزرگ شدن هم در ضمیر ناخوداگاه خود تکنیک هارا داشتند و هم تمرین که میکردند استاد میشدند و خیلی زبده میشدند
و حتی این مثال برای سامورایی ها هم صادق است خانواده های سامورایی از کودکی فرزندان خود را با اصول مبارزه, استراتژی های جنگ, ادبیات, خوشنویس و آداب اجتماعی آشنا می کردند.
حتی بعضی اثرات جسمی هم همراه ما رشد میکنند مثل زخم هایی که از کودکی داریم ( جای آمپول بخیه برش چاقو و ..) که دیگ قابل ترمیم نیستند ... پس حواستان باشد که هرچه در کودکی بکارید چه جسمی و چه روحی در بزرگسالی دوبرابر آن را برداشت میکنید .
قانون قیاس برای هم ارز کردن
در خدمتم با یه قانون خوب برای متقاعد کردن حالا چه برای خرید چه برای انجام هر کاری.دقت کردید یه وقتایی پدرتون میگه این پسر عموت هم سن توعه ولی رتبه کنکورش دو رقمی شده چرا اونجوری نمیشی؟ یا مثلا میگه پسر عمت فلان مقامو اورده مگه تو ازش کمتری؟
یا مثلا آیا مبلغی که بابت شرکت در این کارگاه میپردازید بیشتر از مبلغ خرید یک دست لباس است؟ آیا بهبود شخصیت شما کمتر از یک دست لباس می ارزد؟ یا مبلغ این همایش را مقایسه کنید با خرید یک دست لباس! آیا رتبه کنکور و آینده شما کمتر از یک دست لباس برای شما ارزش دارد؟
پس شما میگویید نه بابا ارزششو داره و میخرید .پس شما میاید یه چیزو که هم درجه و هم سطحن رو با یه چیز دیگ مقایسه میکنید و از این استفاده(بعضا سوء) میکنید و طرف میگه اوکی هم سطحیم ولی از این جهت کمترم پس میرم خودمو رشد بدم یا طرف میگ نه بابا من که واسه لباسم همینقدر پولو میدم چرا برای شخصیتم ندمو ......... تمام !
قانون افزایش علاقه با کاهش ارتباط
در مورد رابطه (معمولا جنس مخالف) دو نکته مهم هست که خیلی باید بهش توجه کنید
من بی پرده و رک صحبت میکنم که کامل قضیه رو درک کنید ولی الفاظ بد و رکیک و زشت نیستن
دخترا یا پسرایی ک میان با این دو قاعده طرف خودشونو وابسته میکنن ب خودشون و از این قوانین استفاده میکنن خیلی مهمه که اگاه باشید ازش ? راز وابسته کردن و غیر قابل فراموش کردن معشوق نکته مهم : وقتی یکی یه حس خوبیرو ( اونم برای اولین بار) با یکی تجربه میکنه دیگ دوس نداره با کس دیگ تجربه کنه .
اینکه برای اولین بار نوشتم یعنی حرکات عاشقانه و شیطونی ولی اینکه حس خوبو نوشتم مثلا خوابیدن با جنس مخالف خو این طرف خیلی خوابیده ولی چون اولین بار بوده با (به اصطلاح) عشقش تجربش کرده دیگ لذتش از زیر زبونش بیرون نمیره
اما اصل قانون :از لحاظ روانشناسی وقتی دو طرف عاشق هم میشن تمایل به نزدیک شدن بهم بیدا میکنن و اگر یکی از طرفین خودشو دور کنه باعث میشه طرف مقابلش بیشتر ب سمتش بیاد و بیشتر عاشقش بشهاینکه چند ماه بعد اشنایی و شروع رابطه دختره شروع میکنه به بی محلی یا پس زدن پسره(یا برعکس) و چه نتیجه ای رو در بر داره؟
علاقه شدید پسره .. پس حواستون باشه چون استفاده این قانون در این مورد خیلی بیشتره ولی یه مثال دیگم بزنم خوب جا بیفته: مردم میرن مثلا پیاز بخرن خب میخرن قیمتم اوکیه و همه چی نرماله یدفعه پیاز کم میشه (ناز کردن و پس زدن) مردمم حجوم میارن از نگرانی اینکه نکنه تموم شه یا گرون شه و بیشتر به سمتش میل پیدا میکنن ..( البته در این مثال فقط این قانون نیست ولی برای درک مثال خوبیه)
قانون 5 سال
امروز یه قانون کوچیک ولی مهم رو میگم که در با انگیزه کردن و تحرک بخشیدن خیلی موثره .با استفاده از قانون 5 سال بعد/قبل شما یک مقدار انگیزه میگیرید به این روش
1) فرض کنید معلمید و الان روزانه با هر کلاس 1ساعت و نیم خصوصی 200 ت درآمد دارید ولی روزانه 5 ساعت پای گوشی وقتتون تلف میشه ! پس اگر بجای این 5 ساعت 3 تا کلاس دیگ بردارید 5 سال دیگ چقدر بیشتر درامد دارید ؟! 5 سال بعد چه جایگاهی دارید اگر الان از کار های بیهوده ای که میکنید دست بکشید؟ چقدر پولدار تر میشید
2) فرض کنید شما الان افسوس میخورید چرا قبلا وقت داشتم برای انجام این کار ولی انجام ندادم ... خب فرض کن تو 5 سال بعدتو الان داری ... الان یه کاریو نمیکنی فکر کن 5 سال بعد ارزو داشتی برگردی به همین لحظه و الان و این کارو انجام بدی... پس برگشتی به 5 سال قبل و الان فرصت داری برای انجام کارت
قانون انگیزشی ایه ! و با این دومثال فک کنم خوب درکش کردید امید وارم مورد استفادتون واقع بشه :)
قانون شرطی سازی
در مورد قوانین اول که موضوعش این بود : "زندان ذهنی" که زندان ذهن نوعی شرطی کردنه ولی حالا ببخشید بدون ترتیبه ولی قاعدتا باید بعد این مطلب اون یکی رو بخونید ! شرطی سازی یکی از قوانین فوق العاده و عالیه که خیلی از رفتار های ما شرطیه و روزانه خیلی از اعمال ما اینطوری انجام میشه ! اول بزارید کامل توضی حبدم بعد مثال های شما : شرطی سازی به عملی میگن که بعد یه عملی، پیوسته و بعدش عمل دیگه ای رخ میده مثلا تو برنامه نویسی :محمد کفاش خفن ترین روانشناس بالینی مشهد
a = 33
b = 200
if b > a:
print("b is greater than a")
اگر bبزرگتر از aبود اینو چاپ کن (else بماند)یک مثال در فایل ضمیمس که موقع غذا دادن به گربه ها اول خودشون زنگ زدن و غذا گذاشتن رو ظرف و بعد گربه ها هرکاری کردن دیگه بهشون غذا نمیدادن بعد سعی کردن زنگ رو میز رو دستکاری کنن و بعد درامدن صداش دیدن غذا امد و یاد گرفتن برای غذا باید زنگ بزنن (همینطوری حیوونارو شرطی میکنن برای ادرار برن دستشویی و برای خواب برن توی جای خودشون و ...)
این آزمایشو پاولوف انجام داد به این صورت : پاولوف متوجه شد که سگ موقع خوردن غذا بزارق از دهنش ترشح میشه و بعد زنگی به صدا در اورد و نتیجه ای نگرفت ، تصمیم گرفت به مدت21روز هنگام غذا دادن به سگ صدا زنگ را در بیاورد ، روز 22 وم بدون دادن غذا و تنها با در آوردن صدا زنگ بزاق دهان سگ ترشح کرد و اینطوری شد که بزاق دهانش را شرطی کرد به زنگ(A+B=1 B+C=1 =>A+C=1)
قسمت جذاب ماجرا ما انسان هاییم ، دقت کردید بعضیا موقع عصبانیت پر خوری میکنن و یا بعضیا موقع عصبانیت سیگار میکشن یا بعد چایی زارت میرن سراغ سیگار و ... خب اینا اول نبوده .. بعد سیگار یا شانسی یا ب توصیه کسی سیگار کشیده لذتش رفته زیر زبونش ..
بعد چندین بار که اینو تست کرده دیگه زارت بعد هرچایی ناخوداگاه میره سمت سیگار (شده عادت براش) یا طرف عصبانی بوده ترس و اضطراب و استرس داشته اون لحظه یا شانسی یا به توصیه کسی یه سیگار کشیده و اون مسکن لحظه ای بوده براش و این کم کم لذتش میره زیر زبونش ( اکثر شرایط سیگاری شدن بخاطر کشیدن سیگار در شرایط درد رنج و سختیه ن معمولی) و طرف چون هی براش این شرایط پیش میاد میره میکشه میشه براش عادت !!!
این شرطی شدنه تو زندگی ما که تا یه چی شده برای لذت بردن یا فرار از اون یه چی دیگرم بعدش اوردیم و بهم وصلشون کردیم ، سعی کنید اول ایناروشناسایی کنید بعد اگر خوب بود (که معمولا نیست) که هیچ اگر نبود سعی کنید ترکشون کنید
قانون تاثیر عکس نسبت به متن
خب این قانون یکم شاید واضح باشه ولی گفتنش لازمه ، ببینید با یه مثال شروع میکنم .. شما وقتی توی گوشیتون دنبال تلگرام میگردید دنبال لوگو ابیش میگردید یا اسم؟ چرا توی خیابون تابلو راهنما رانندگی گذاشتن ؟ یا متن ننوشتن ؟ چرا لوگو PS میبینید یاد فتوشاپ میفتید ؟ بعضیام تا میشنون یا PES میفتن ... خب بریم :
تاثیر عکس توی یاد گیری و به خاطر سپردن حدود 60 درصده .. توی زبان انگلیسی اولاش با تصویر به بچه ها یاد میدن چی به چیه ... یه عکس خیار میزارن زیرش مینویسن کیوکامبر پس اینو یافتید، در مثال های بالا مثلا تلگرام یا تابلو های راهنمایی رانندگی شما میفهمید که سرعت درک تصویر بیشتر از متنه ..
و همچنین شما وقتی هی نگا کنید دیگ براتون یه مفهوم میشه و میگید این تابلو چیه ؟ راننده بعد چند سال میگه عبور ممنوع ; خب این چند سال این تابلو رو دیده ! در مثال بالا که PS رو گفتم اهالی آیتی میگن فتوشاپ چون همش اون ایکن جلو چششونه یا میشنون و گیمرا شنیدن PS البته PES درسته ولی توی گفتار یاد این میفتن !!!
پس هروقت خواستید یه مفهومی رو توی ذهن کسی به ثبت برسونید ، اسون تر بفهمه یا سریع درک کنه از عکس و شکل استفاده کنید
قانون قابل پیش بینی بودن
خب یه تقریبا قانونیه که شما بدونید بد نیست ! ببینید خیلی کوتاه و مختصر قابل پیش بینی بودن کلا خوب نیست و توی بعضی از دیالوگ های فیلما میشنوید که طرف قابل پیش بینیه و بدونید که قابل پیش بینی بودن ضعف میاره و حرکات بعدیتو دشمنت میخونه.salamatomehr
مثلا تجربه من در مبارزه اینه که شما مبارزات قبلی حریفتونو میبینید و میدونید شرطا به یک چیز یه طور خاص واکنش نشون میده و قابل پیش بینی میشه و شما اگر اون حرکتو بکنی میدونی اون چه ری اکتی میکنه و چه پاسخی میده و چیکار میکنه !
پس قابل پیش بینی شده و این اونو ضعیف میکنه پس قابل پیش بینی نباشید . نکته بعدی اینه که توی بعضی از جاها میشنوید که میگن اگر میخوایید حرکت بعدی دشمنتو بخونی خودتو جاش قرار بده و فکر کن اگر جای اون بودی چیکار میکردی؟ خب بازم همون قابل پیش بینی بودن هستش. امید وارم با نگاه به الگوی افراد مقابلتون اونو درک کنید و در جهت سود خودتون ازش استفاده کنید
قانون نیمه خالی لیوان
ما انسان ها همیشه چیزا منفی رو میبینیم ... چیزایی که بدست نیاوردیم.. نداشته هامونو ..شکست ها ..دلایل زیادی داره و ریشه یابیش چیزی رو حل نمیکنه ! ولی این خود به خود منفی نگری میاره.. اگر هی بریم سراغ این موارد .این قانون مورد توجه خیلیاس، در قوانین اول که در مورد تبلیغات صحبت میکردم دقیقا از این حقه استفاده میشد ..
ایا موی سرتان به اندازه کافی براق و پر پشت نیست ؟ ایا دندان هاتون سفید نیستن؟ خب ببینید میگه نداری.. اینو نداری؟ بیا بخر داشته باش ... و یا بعضا اطرافیان این هارو به ما میگن... قبلا سر یه موردی یه اشتباهی کردی ، الان یه مورد تقریبا مشابه پیش میاد هی میکوبنش تو سرت !
معمولا روان شناسا یا مردم عادی میگن به داشته هات فکر کن ولی اگر دقت کرده باشید مغز اون موقع هیچی رو داشته حساب نمیکنه.. هرچی قهرمانی پیروزی و افتخارم باشه مغز اصلا یادش نمیاد و حالا حس خودمه شاید برای شما هم پیش بیاد..سر یه پروژه به چند تا باگی خوردی که یه هفتس داره مغزتو میجوه !توی زندگیت با پارتنرت به مشکل خوردی و اصلا ارامش و آسایش نداری و هیچ حل نمیشه و بدترم هی ام مرور میشه (یه بار اون حرف بد زده و تو 20 بار مرورش میکنی) و..
یه تکنیک ساده هست که خیلی بدردتون میخوره واسه مواقعی که رسیدید به 0 یا حتی - ، این تکنیک یک راه استفاده داره و بعد از انجام اون کار میرید سراغ این تکنیک یه دفترچه بردارید و شروع کنید به نوشتن اینکه چه موفقیت هایی در زندگی با پارنترتون داشتید ، یه فصل دیگه بنویسی در مورد موفقیت های حوزه شغلیتون و.... نصف دیگه بنویسید در مورد مشکلاتتون..یعنی امروز پروژم به باگ خورده و حل نشده ، اقا بنویس و دفترو ببند و هر موقع حلش کردی بیا یه تیک بزن که حل شد
میدونی چی میشه؟یه روز که به صفر میرسی میایی دفترچرو باز میکنی و چشمت به موفقیتات میفته.. اون روز یه مشکل برنامه نویسی توی یه پروژه عظیم داره و میایی اول دفتر و میبینی یه روز بخاطر نوشتن یه دکمه که چند روز تو فکرش بودی چقدر خوشحالی کردی در صورتی که الان اونو چشم بسته هم میتونی بنویسی ولی یه روز دغدغت بود .. میبینی یه روز بخاطر نذاشتن یه ; چه باگ عظیمی جلو روت بوده و حلش کردی! و امید میگیری و میری سراغ پروژت
اما یه نکته ای هست که شما اگر بلافاصله بعد 0 یا - شدن بری سراغ این دفتر اصلا حال و اعصابت نمیکشه که بخونی...راهکار چیه ؟ اینکه اول یه چند ساعت بری بیرون قدم بزنی توی یه پارکی بازی بچه هارو ببینی یه کافه ای سینمایی بری یه فیلمی ببینی یه یکی دوروز به همین منوال کلا بیخیال بشی ! بعد که خواستی برگردی میری سراغ دفترچهه و + میری سراغ مشکلت (دلیل دیدن فیلم و سریال و قدم زدن بخاطر اینه که اگر - باشی این کارا به 0 میرسوننت و بعد که سراغ دفترچه بری مثبت میشی ولی اگر - بری سراغ دفترچه 0 میشی و حالت نه خوبه ن بد)
دقت کنید که موقع قدم زدن هر لحظه به فکر باگ نباشید یا موقعی که تو پارک به بازی بچه ها نگاه میکنید نگید نگا کن چقدر اینا بیخیالن ما چقدر مشکلات عظیمی داریم و ...قشنگ خالی کن !
قانون اثر گلوله برفی
خب در خدمتم با یه نکته متفاوت دیگه و البته نکته ای که اخیرا باعث متضرر شدن خودمم شد و درس عبرتی بود برای من و البته اگر یاد بگیرید برای شما، نمودار نزولی فعالیتمم که گویای همه چی هست :) خب این قانون درواقع این مسئله رو بیان میکنه که شما یه کاری رو انجام دادید و با استفاده از این متد شما میتونید یا بیشتر پیشرفت کنید یا بیشتر متضرر بشید ، مثال :
شما خیلی سخت تلاش کردید و مثلا توی یه ازمونی فیل شدید ، خب طبیعتا شاید دیگه ازمون ندید ولی به پشت سر که نگاه میکنید میبینید 12 سال درس خوندید یا مثلا یک سال از عمرتونو توی پیش دانشگاهی گذاشتید و ارزش داره که دوباره تلاش نکنید و موفق نشید ؟! پس وابسته به قبل هستید و ادامه میدید و وابسته به شرایط و اتفاقات قبل ، شما امید وار میشید و دوباره ازمون میدید یا هرچی
از اون جهت مثال دیگه اینه که کسایی مثل ترامپ که چندین بار در کسب و کارشون شکست خوردن ، ببینید شما اول کاری 3 میلیون به زحمت جور میکنید و روی بیزینس خودتون سرمایه گذاری میکنید ، بعد هفته بعد بدلیل تورم یا هرچی میشنوید که به 1 یا 2 ت دیگه هم نیاز دارید ، خب شما میگید اگر اینو ندم که 3 تومن قبلیم رفته هوا ، پس اینم میدم ، این 5 تومن 1 تومن دیگه هم میخواد ، 6 ت -7ت - تا 10 ت که یه غولی ساختید و دیگه راه پس ندارید و راه پیشم که همش ازتون پول میخواد ... و دو دستی مثل من میزنید تو سر خودتون که چرا این بلا سرتون امد :/
خب میگفتم گاهی میگید من که انقدر هزینه کردم ، من که مثلا 1 سال زمان گذاشتم بزار این 6 ماهم روش و در اخر شاید متضرر بشید و شاید متنفع ! اما دلیل نوشتن این نکته چی بود؟ دلیل این بود که شما هر وقت توی این شرایط گیر کردید اگر دیدید به نفعتونه از این قانون استفاده و ب خودتون امید بدید و اگر دیدید واقعا متضرر میشید جلوشو از همونجا بگیرید که بیشتر متضرر نشید ! در واقع این گلوله برفی اگر از اول خیلی چیز بدی باشه با بزرگ شدنش کار دستتون میده و اگر خوب باشه که نفع زیادی بهتون میده :)
قانون اثر تخلیه
خب امروز میخوام درمورد قانون تخلیه صحبت کنم که خیلی موثره ! قانون تخلیه هم جنبه منفی داره هم مثبت ، در این مطلب شما فقط به درکی میرسید که این قانون چطوریه و کارکرد و کاراییش چطوریه و چطوری ازش میشه استفاده کرد !؟ ببینید وقتی شما یه لیوان رو پر میکنید تا یه جایی بیشتر جا نداره ، و دیگه لبریز میشه و نهایتا دیگ هرچی توش بریزید دیگه جا نداره. حالا اینجا شما این اب یا محتوا اون لیوان رو هرچی دوست دارید در نظر بگیرید.
شما وقتی عصبانی هستید اگر هوش هیجانیتونو نتونید کنترل کنید میزنید یه چیزیو مشکنید یا یه جا تخلیش میکنید ... این میشه قانون تخلیه ! شما وقتی نگران یا ناراحت هستید دوست دارید با یکی صحبت کنید و اینم میشه قانون تخلیه ! این تخلیه بعضیا کمک به اعتدال اون حس درونی شما میکنه ، شما وقتی از یه موضوع ناراحتی و صحبت میکنید با یکی دیگه (دردودل) شما دارید به تعادل میرسید و اون حس بدو تخلیه میکنید
حالا نکته قابل استفاده این موضوع چیه !؟ مثلا شما از لباس همکارتون خوشتون امده ، اگر از قانون تخلیه به نحو درست استفاده کنید میگید : چه لباس قشنگه ! خوشم امد و ... و اما اگر منفی استفاده کنید میگید: عه چه لباس خوشگلی ، اینا مردونم داره !؟ و اونجاس که ناخوداگاه دارید میگید من حسودیم شده ولی نمیخوام به روت بیارم ! پس این شد تخلیه حسادت
دو تا نکته :
نکته اول : ما بعضا یه هیجانات زیادی بهمون وارد میشه که یا خیلی مثبتن یا خیلی منفی و در عوض ری اکت فیزیکی ما اون تخلیه رو برامون انجام میده مثلا شما توی یه جا موفق شدید یا برنده شدید اون هورا عه و بالا پریدنه اون تخلیه رو انجام میده ! یا مثلا از دیدن یکی خیلی ناراحت یا خیلی خوشخال شدید و اشک از چشماتون در میاد ( درمورد ترکیب هیجانات که چرا موقع ناراحتی یا خوشحالی اشک میاد بعدا صحبت میکنم ).
بعضی اوقات اونقدر هیجانات بالاعه که اصلا به تخلیه فیزیکی نمیرسه مثل اینکه توی یه شب تاریک یه نفر داره از خونشون میاد بیرون که بره اشغالارو بزاره و تا درو باز میکنه شما سریع بپرید جلوش و جیغ بکشید ، خب این هیجان انقدر بالاست که اصلا به طرف فرصت تخلیه نمیده و شاید بگن سکته کرده یا .. ولی این نوع هیجانات که هم میتونه مثبت باشه (مثلا بعضی از دخترا که ازشون خواستگاری میشه بیهوش میشن ) یا منفی (مثلا غم از دست دادن یه نفر که وقتی بعضیا میشنون بی هوش میشن) فرصت ری اکت رو به فرد نمیدن و اگر فرد سنش زیاد باشه احتمال اسیب دیدگی جدی هم هست !
نکته دوم : بعضی اوقات که افراد در مورد تخلیه های منفیشون (دردودلا و مشکلات) صحبت میکنن منتظر راهکار نیستن و فقط میخوان از شما تاییدیه و همراهی بگیرن که تخلیه شن و نیاز به مشاوره ندارن پس حتما اینو درک کنید !
قانون مکانی مخصوص هر کار
خب در این مطلب میخواییم بررسی کنیم یه نکته خیلی ریز و فسقلی رو در این مورد که چرا برای هرکار خاصی باید مکان خاص داشته باشیم :) شاید براتون سوال پیش امده یا شایدم نیامده ! که چرا وقتی تو اتاق خواب درس میخونیم خوابمون میگیره !؟
چرا وقتی میخوایم بخوابیم سخت میخوابیم !؟ چرا در محیط خونه نمیتونم ورزش کنم (حال و حوصلشو ندارم )؟! چرا تو آشپز خونه اشتهام بیشتر میشه ؟! شایدم پیش نیامده باشه :) خب اگر پیش امده باید بگم درست فهمیدید ! ذهن شما دچار دوگانگی شده ! بریم سراغ اصل مطلب :
در ذهن ما هر مکانی تحت یه عنوانی سیو و ذخیره شده ! یعنی اتاق خواب فقط اتاق خواب ذخیره شده ! آشپز خونه فقط محل پخت و پز برای خانوما یا محل سیری برای آقایون :) و.... پس ذهن هر مکانی رو تحت یه عنوان سیو میکنه ! حالا برگردیم سر اینکه این یعنی چی چه ربطی به سوالای بالا داشت ! اگر شما میرید توی اتاق خواب و به مدت چند سال اونجا خوابیدید یعنی ذهن شما درک کرده اونجا فقط باید خوابید .
حالا اگر شروع کنید روی تخت درس بخونید ذهنتون میگه عه باید بخوابم و اینطوریه که هی خمیازه میکشید و احساس خواب میکنید ... برعکس شما میرید شب تو رخت خواب دیگه خوابتون نمیبره ، ذهن میگه داشتی میخوندی ! چرا امدی خوابیدی اینجا !؟ اگر شما مثلا چند سال تو اتاق خوابتون هم درس بخونید و هم بخوابید ذهن کاملا گیج میشه و موقع مطالعه شاید خوابتون بگیره و موقع خواب شاید حال خوابتون نیاد !
در آشپز خونه ذهن شما درک میکنه اینجا مخصوص شکمه! وارد شدید ممکنه بذاق دهنتون ترشح کنه ، سریع دماقتون فعال بشه بوی غذا بشنوه و شکمتون قار و قور کنه ! خب این به مراتب به اشتها شما کمک میکنه و ... و اگر شما در اشپز خونه مطالعه کنید مغزتون میگه چیکار میکنی ؟! یا اگر شما برید توی اتاق خواب غذا بخورید معمولا اشتهاتون کمتر میشه !
خونه اساسا محل ارامشه ، محیط کار اساسا محل کاره !وقتی میرید اونجا ذهن میگه باید کار کنی ولی تو خونه نه میگه باید ارامش داشته باشی و استراحت کنی پس شاید دلیل اینکه بعضا تو خونه با کسالت کار های محل کارتون انجام میدید رو بفهمید !! یا اینکه میرید باشگاه وقتی ادمارو میبینید که دارن بالا پایین میپرن موزیک دوپس دوپس میفهمید اینجا نباید ارامش داشت و اصطلاحا ریلکس کرد !
پس اونجا فعالیت ورزشی میکنید ، ولی وقتی تو خونه میایید ورزش کنید بدن میگه بابا اینجا من باید شل کنم نه ورجه وورجه !! یکم مثال از دورو اطراف بزنم ، شکیرا رو اگر بشناسید (من خودم کم میشناسمش ) یه اتاق مخصوص رقص تو خونش داره :) یا اصلا گریز بزنیم به دین مبارک اسلام که طبق احادیث طبق این لینک که شما باید یک اتاق مخصوص نماز و دعا در خونتون!
درباره ای تناقض ها (پارادوکس ها ) باید خیلی بنویسم ، مثلا در شب نور روشن کنید باعث میشه ذهن درگیر شه و فرق روز و شب رو نفهمه و صبح ک بلند میشید بدن بازم احساس خستگی و خواب کنید و لذت صبح رو نچشید ! باعث میشه شب رو درک نکنید و ساعت بدن رو بعضا بهم میریزه ! اوووه انقدر زیاده که تموم نمیشه ! خلاصه حواستون باشه ;)
داشته باشید !
قانون 5 ثانیه
در این قانون نسبتا کوچیک میرسیم به بررسی مطلبی موثر که شاید تاحالا بهش دقت نکردید ، فکر کن اقا من رابیتر این قانونو گفت ، ایشون گفته از زمانی که شما تصمیم به انجام کاری توی مغزون میگیرید تا زمان اجرا مغز 5 ثانیه گیجه . حالا چ نتیجه ای بگیریم ؟ تو این 5 ثانیه اگر سریع رفتید برای انجام کار که چه بهتر وگر ن ممکنه تعلل بیاد سراغتون و نزاره کار رو انجام بدید ، مثال :
تصمیم میگیرید برید باشگاه ، مغز از همون موقع شمارش معکوسو شروع میکنه ، فکر میکنید خب برم یا نرم ؟ 2 ثانیه گذشت ، ممد میاد یا نمیاد ؟ 4 ثانیه ، اگر برم اثر نکنه ، 5 .. حالا لباسام کجاست ، 6 ،7 .... بعد میگه وللش حالش نیست !
سر این مسئلس که میگن تا آمد تو ذهنت برو هیچ معطل نکن !
قانون علاقه پنهان
در خدمتم با قانون بسیار واضح و نه چندان کاربردی ولی خیلی جالبه و بعضیا شاید بدونن ولی بهش توجه نکرده باشن :
توی دنیای واقعی یه سری علاقه ها هست که هست و خیلی هم قویه ولی پنهانیه ! مثل علاقه مادر به فرزند خدا به بنده و ... حالا از اونور باید بهتون بگم این علاقه ها اون جاهای خیلی ظریف و مهم و حیاتی خودشونو رو میکنن !
مثلا شما با مادرتون خیلی شدید بحثتون شده و ... حالا از اونور ، دارید راه میرید باهم یدفعه ینفر شونش میخوره ب مادرتون یا هرچی و وایمیسه فوحش دادن یا داد کشیدن ، خب شاید این اتفاق پیش نمیامد شما تا 1 هفته دعوا داشتید ولی این اتفاق که پیش امده شما میرید جلو و دفاع میکنید و در جبهه اون هستید و بعدشم شاید دعوا بین خودتون رو فراموش کنید !
از اونور پدری برای تامین هزینه عمل بچش کلیشو میفروشه ، خب این از علاقه پنهان پدر خبر میده تا جون بچش زنده بمونه ! پدر تا اخر عمر بچش هر لحظه این کارو میکرد فرقی نداشت الان یا 10 سال بعد ، حالا .. یه پسری بخاطر یه دختری رگ دستشو میزنه و اون دختر حالا یا ولش نمیکنه یا میکنه ، در این شرایط چند تا چیز قابل بررسیه (اون پسر در یک حیجان زیادی قرار گرفته و یکدفعه دست به همچین کاری زده ، حالا بیاییم قیاس کنیم ، بگیم پسر عزیز دختره داره میمیره میایی کلیتو بفروشی؟
اگر اره اون علاقه پنهانه هست ، واقعی هم هست ولی اگر نفروشه و فقط رگو بزنن میفهمیم یه حیجان سطحی و لحظه ای بوده و علاقه واقعی و پنهانه نبوده واتفاقا امده نشون بده و اصطلاحا showoffکنه بگه اره من علاقه داشتم ، از اونور الان میخواسته رگشو بزنه ، بگذریم تا 1 روز بعد ، از خواب بیدارش کنیم همون موقع بگیم حالا بیا رگتو بزن ، اگر زد حرفش حرفه وگر ن احساس لحظه ای و مقطعی بوده ، از اونور اگر پدرو 10 سال دیگم توی ی روزی از خواب بیدار کنی و بگی کلیتو همین الان باید در بیاریم با کمال میل تقدیم میکنه ! پس فرق علاقه واقعی و غیر واقعی و پنهان و نهان رو کامل درک کردید
پ.ن: اینکه میگم خواب چون آدم بعد بیدار شدن هیچ حسی نداره ، احساساتش تخلیه شده و وقتی از خواب بلند میشه تا چند دقیقه هیچ حسی از قبل نداره تا دوباره خاطرات بیاد ب یاد ادم ، از اونور حافظه اصلی ادم یعنی اون مطالبی که واقعا بهش مسلط هستید و توی ناخوداگاهتونه سریع ب یادتون میاد ، مثلا الان از خواب بیدارتون کنن بگن صلوات بفرست یا سلام بده ، جوابشو مقایسه کنید با اینکه بگن لگاریتم چی بود ، یا مثلا HTTP REFERER چی هست ، خب به طبع به سوالای اول خیلی خوب جواب میدید ولی بعدیا طول میکشه یا حتی شاید تا چند دقیقه مختون یاری نکنه !
قانون قالب ذهنی متفاوت
خب امروز یه نکته بسیار ریز و کابردی رو بررسی میکنیم تحت عنوان قالب ذهنی متفاوت هر شخص : این مسئله خیلی مهمه در فرایند یادگیری و یاد دهی ، ببینید هر شخص واسه یاد گیری خودش یک سری قالب های ذهنی داره که توی اون قالب ها مسئلرو بهتر یا سریع تر درک میکنه و میفهمه ! حالا چطوریه !؟ بزارید با این مثال بگم که با دانش آموز میخوایم 4 برسیم !
2+2=4
4=2×2
22 =4
4=4×1
4=3+1
1+1+1+1=4
و N تا نوع دیگه :
حالا اکثر دانش اموزا اولیو میفهمن و مسئلرو درک میکنن و به طبع بقیه روشا رو هم میفهمن ، یکی انقدر مخش پیچیدس که فقط با به توان رسوندن درک میکنه و یکی انقدر مغزش سادس که باید براش بگی 1+1+1+1=4 و ... پس همه توی درک موضوع یک نوع نیستن ، حالا اینو کجا میشه حس کرد؟ به یه دانش اموز بگید مثلا مفهومی رو که فهمیدی توی 1 جمله بنویسید ، میبینید چندین جمله مختلف مینوسن ، یکیشون توی یه کلمه مینویسه و دیگری توی 2 یا 3 تا جمله ! پس قالب های ذهنی هر فرد با فرد دیگر فرق دارد ، حالا چی نتیجه میگیریم :
نتیجه گیری اینه که برای تدریس هر مفهومی باید هم با زبان عمومی گفته بشه و هم به زبان ساده ، و اگر از دانش جو بخوایم که متنی که یاد گرفته رو خودش روی کاغذ بنویسه یا بگه ، خودش اون متن یا مفهومو به زبان خودش بیان میکنه یعنی توی قالب ذهنی خودش و اونطوری بیشتر یاد میگیره
دیدید معلم ها خیلی کمتر میتونن مفهوم درسی رو به بچه های نسل جدید برسونن ؟ بخاطر اینه که قالب ذهنی بچه ها در قدیم با قالب ذهنی بچه ها در حال (نسل جدید) فرق داره ، اگر میخواید اون مفهوم بیشتر تو کلاس جا بیفته بگید یکی از بچه ها واسه بقیه توضیح بده ، تفاوت 180 درجه ای قالب میاد دستتون ! برای درک بیشتر مفهوم خود قالب هم میتونید از کلمه زاویه هم کمک بگیرید ، زاویه ذهنی هم تقریبا هم معنیه ! از چه بُعد و زاویه ای به قضیه نگا کردن !
پس شاید بفهمید دلیل اینکه چرا در بچگی میخواستید یه درسی رو یاد بگیرید ، از روش مینوشتید ، هم بحث قالب ذهنیه و هم بحث مرور ! ;)
قانون تاثیر محیط فیزیکی بر ذهنیت
امروز یک پست در اینستاگرام دیدم که متاسفانه محتوا غلطی داشت :
شبکه های اجتماعی و پیام رسانا محیطی هستن برای ارتباط و دادن پیام نه یادگرفتن و اموختن ! و هرکسی میتونه هر مزخرفی که خواست توی این صفحات قرار بده و یه عده نادون و ب قول این پست تاز به دوران رسیده هم لایک میکنن و کامنت لایک میزارن ! درصورتی که اصلا فکر نمیکنن به این جمله و این جمله از لحاظ رواشناسی غلطه ! کامل ! چراشو پایین تر میگم :
ببینید در روان شناسی ما یه حالتی داریم که میگه تاثیر محیط فیزیکی اطراف بر روح روان و ذهنیتمون ! اگر این تاثیر بالا باشه القا میشه شما بالایی اگر پایین باشه القا میشه شما پایینی !
چند تا مثال بزنم :
شما وقتی نون و کاهو میخوری حست با موقعی که پیتزا پپرونی میخوری یکیه ؟! شما وقتی نون و پنیر میخوری با وقتی که جوجه میخوری (جوج میزنی) حست یکیه ؟ طعم اینا یکیه ؟
شما وقتی کت و شلوار رسمی اتو شده میپوشی با کفش نو و واکس زده شده و ماشین لوکس ، حست با اون فردی که یه لباس نخی نازک پوشیده که کل بدنش پیداس و شلوار خمره ای پوشیده با دمپایی لا انگشتی یکیه !؟
پس مثال زیاده و این واضحه که حسی که به شما میده فرق میکنه منتها این بنده خدا میخواست بگه شما نباید عوض بشی ، منظورش اینه اگر توی کت و شلوار مهندس کامپیوتری اگر لباست عوض شه نباید دیگه مهندس نباشی ! میخواست بگه آقا اون شخصیت و ذاتت نباید وابسته به لباس ، مکان یا ... باشه و اشتباه گفت تازه به دوران رسیده و حس اشتباه
حالا بزارید یه نکته زبان بدنم توش اضافه کنم : اساسا شما وقتی میخوای با یکی صحبت کنی اگر اون فرد نسبت به شما از لحاظ فیزیکی و طول بلند تر باشه ، اون به شما مسلطه ! مثلا اون سرپاعه و شما نشستی یا اون بلند قده و شما کوتاه قدی یا صندلی شما سطحش پایین تر از صندلی اون فرده ! اون بالا بودن حس برتری و بالا بودنو میده ، هرچند کاذب ولی میده !
توی مطلب اعتراف گیری در ارتش امریکا گفتم که برای اعتراف گیری شما وقتی روی صندلی نشستی اونا سرپا دورت قدم میزنن و هی بهت نزدیک و دور میشن ، دلیل نزدیک و دور شدنرو اونجا بررسی کردیم ولی اینجا میخوام بگم چرا سرپا قدم میزنن ، بخاطر اون حسه ! ناخوداگاه بدن درک میکنه ک اون بالاتره !
درضمن اگر شما حستون توی پراید و بنز یکیه باید حتما به دکتر یه سری بزنید
قانون غلبه احساس بر منطق در انتخاب
امروز قصد دارم درباره برتری و غلبه هیجان و احساس بر عقل و منطق در انتخاب بنویسم که یکی از قوانین طلایی برای فروشندگانه ! گفتم شاید بخواید بدونید :
آقای زیگ زیگلار اولین بار این حرفو زد که مردم بر اساس احساسات و هیجاناتشون میخرن نه بر اساس عقل و منطق ! یکم بیشتر بررسیش کنیم :
در روانشناسی ما یه سری کلمات داریم که انسان ها همگی به دنبال اون هستن : موفقیت ، شهرت ، رضایت و... یعنی ادما همگی دنبال این هستن که به این ها برسن ، همگی دنبال موفقیت هستن، دنبال اینن که رضایت و خوشنودی و خرسندی داشته باشن ، دنبال حس برتری هستند و از این حس خیلی میشه مخاطب جذب کرد ، باور نمیکنید ؟
چقدر مردم پای سخنرانی های انگیزشی و پای صحبت افراد موفق میرن ؟ کنفرانس های Ted از افرادی که به جایی رسیدن یا ارزش دارن یا سخنرانی ها و کتاب های آنتونی رابینز (anthony robbins) یا جول اوستینز (joel osteen) رو ندیدید و نخوندید ؟! چرا این همه آدم برای این سخنرانی ها میان ؟! همگی به دنبال این برتریه هستند !
پس میبینید که این حس برتریه هست ، حالا من میخواستم چی بگم ؟ میخواستم بگم شما در خریدن بیشتر جنبه های احساسی رو در نظر میگیرید تا منطقی ، و اون جنبه های احساسی رو با منطقی توجیه میکنید یا سرو تهشو با منطق هم میارید !
حالا یکم عمیق تر : شما مثلا میخواید یه محصولی رو بخرید که فروشنده گفته 10 درصد مبلغی که میپردازید رو میده به خیریه (احساس بخشندگی)
یا مثلا میرید یه کت و شلوار درست و حسابی میخرید چون خجالت میکشید توی جمع رسمی و کله گنده ها لباستون ضایع یا سطح پایین باشه ( احساس خجالت )
شما بین یک ماشین BMW 2010 و BMW 2019 کدوم رو انتخاب میکنی؟ شاید بقی قدرت جدیده بهتره ولی من بهت میگم اولین ملاکت برتری 2019 عه به قدیمیه بوده پس احساسیه ، همچنین رخ و نما و ظاهر قشنگ تری داره پس احساسه ( احساس برتری و زیبایی)
یا مثلا میرید یه دارو از دارو خونه بخرید چون میترسید اگر مصرف نکنید وضعتون بدتر شه یا بمیرید ( احساس ترس )
یا مثلا بخاطر تبلیغ سس بیژن توسط امین حیایی میرید و سس مارک بیژن میخرید (احساس اعتماد یا علاقه نسبت به اون طرف)
و مثال اخر ، فرض میکنیم رفتید خونه بخرید ، شما چند تکه آجر نمیخرید ، شما یک سبک زنگی میخرید ، جایی که شب هایی که خسته از کار برگشتید مکان ارامش دهنده ای باشه برای شما ، جایی که بچه هاتونو میخواید بزرگ کنید ، جایی که با همسرتون میخواید لحظه های عاشقانتونو داشته باشید !
نتیجه گیری و جمع بندی : اگر میخواید بفروشید سعی کنید روی جنبه احساسی قضیه بیشتر سرمایه گذاری کنید تا نسبت به جنبه منطقی چون کسی که میخواد خونه بخره در نظرش همه خونه ها آشپز خونه و اتاق خواب و توالت دارن ، یکم بزرگتر یا کوچیکتر فرقی نداره ، ولی اینکه به این چشم نگاه میکنه که یه عمر میخواد توش زندگی کنه و لحظات خوب و بد رو توش سپری کنه ، وقتی میخواید یک همسر انتخاب کنید معیار های منطقی خیلی خوبه ولی شما بیشتر به این توجه میکنید که دست و دلباز هست یا نه ؟ احساسات داره یا نه ! خرج کن هست یا نه ! اهل دل هست یا نه ! و.... پس همیشه شما در ناخودگاه جنبه احساسی قضیه رو در نظر میگیرید تا منطقی ولی جنبه های منطقی هم خارج از دید نیستن !
بحث پیچیده ایه و خیلی جای بحث داره ولی اینکه این دیدو داشته باشید بهتون تو زندگی کمک میکنه !
قانون به کارگیری زمان اتمام و تایثر آن
باسلام خدمت شما کاربران گرامی ، در این قانون من میخوام به بررسی یکی از محرکای روانشناسی بپردازم که تاثیر بسازی در حرف هایی که میزنیم یا در تبلیغات داره ، بکارگیری زمان اتمام هرچیز یک عامل محرک بسیار عالیه برای اینکه بتونیدیه حرفی رو خیلی با تاکید به بیننده یا شنونده القا کنید و با استفاده از این قانون فقط به بیننده زمان اتمام کارو نمیگید ، بلکه یک شوک به بیننده میدید، و تاثیر حرف ماقبل این زمان رو دو یا سه برابر نشون میدید ، بزارید یکم مثال بزنم تا درک کنید :
من مرد نیستم اگر تا فردا این مسئلرو درست نکنم
من این ساختمونو کمتر از 1 سال میسازم
من کمتر از 1 سال تورو قهرمان کشور میکنم
من تورو به هر زبان برنامه نویسی ای که دوست داری کمتر از 3 ماه مسلط میکنم
و مواردی از این قبیل ، خب در نگاه اول این خیلی چیز مهمی نیست ولی وقتی بهش فکر کنید که مثلا من قراره 1 سال تمرین کنم تا توی یه رشته تازه ورود کنم ولی این بنده خدا میگه کمتر از یک سال قهرمان کشور میشی ، خب این قید به تنهایی تاثیر ایم جملرو چند برابر کرد !!! مثلا کارت ویزیت زیر رو ببینید :
این یک کارت ویزین واقعیه که واقعا هم همچی فردی تو اراک هست ، خب نه تنها این کار امکان پذیر نیست بلکه خیلی اجحافه ، یا فکر این مدرس از 5 جلسه 5 تا 24 ساعت بوده ، یا داره به یه ربات یا ادم فضایی درس میده ( و خودشم خستگی ناپذیره) یا داره ماسمالیش میکنه ، چون انقدر فتوشاپ بزرگه که اگر بگیریم کلیات فتوشاپو بخواد بگه توی 5 روز بازم کفاف نمیکنه ، دیگه تمرین و نکته و جزئیان و پروژه رو باید بیخیال بشیم با این وضع .... پس میبینید این جریان هست و با استفاده از این قانون میتونید توی تبلیغات یا حرف زدن موثر تر باشید
دیدگاه خود را بیان کنید